چنین ادبیاتی تا كجا بر بستری طبیعی رشد می كند و تا كجا به نیازهای این جامعه ی منقبض پاسخ می دهد؟

امیرحسن چهلتن
30 بهمن 1387

بهترین فیلم ایرانی که دیده ام

ماهنامه سینمایی فیلم
18 بهمن 1386

از اپرای"ژولیوس سزار در مصر" کار هندل، آهنگساز بزرگ آلمانی، نمی شد گذشت. اجرایی مدرن؛ تا آنجا که ضبط صوت و یخچال و ویسکی بر صحنه حاضر بود، سربازان سزار که در شروع پرده اول به صحنه وارد شدند مثل سربازان آمریکایی لباس پوشیده بودند و برخی حتی طپانچه بر کمر بسته بودند؛ می‌دانیم که از مصر تا عراق فاصله ای نیست، یک خوانش انتقادی و امروزی از اپرایی که به قرن هیجدهم تعلق دارد. نقش سزار را یک زن بازی می کرد، همچنین نقش سستو را؛ تولومئو (Tolomeo) برادر کلئوپاترا چکمه های زنانه قرمز رنگ به پا کرده بود، چیزها از اشیا گرفته تا آدمها در فضایی هجوگونه شناور بود؛

 

دویچه وله فارسی
11 خرداد 1386

شهر کلن را گویا رُمی ها بنا نهاده‌اند و بعدها این شهر صاحب برج و بارویی شده است و دروازه هایی برای آمد و شد؛ برخی از این دروازه ها باقی مانده‌اند که با توجه به گسترش شهر طبیعتا حالا در داخل آن قرار گرفته‌اند، نام یکی از آنها آیگل اشتاینEigelstein است که در دل دیوارهای کناری آن راه پله ای درآورده‌اند که به اتاق هایی بر بالای دروازه می‌رسد. داخل شدم و گشتی زدم؛ راه پله ای زیبا با حفظ استیل معماری گذشته.

 

دویچه وله فارسی
09 خرداد 1386

صبح دیروز برای تماشای فرشته بارلاخ (Barlach)، مجسمه ساز مشهور و معاصر آلمانی به کلیسای آنتونیتر(Antoniter) می رفتیم که دوستم گفت همین جاها من یکی دو دقیقه نگه می دارم تا این را به دست صاحبش برسانم و با اشاره سر و ابرو بسته ای را که روی صندلی پشتی ماشین اش بود نشانم داد. جایی برای پارک ماشین پیدا نمی کرد و همه‌اش می گفت یکی دو دقیقه بیشتر طول نمی‌کشدها!

 

دویچه وله فارسی
08 خرداد 1386

امروز دوباره به دور و بر کلیسای دُم (Dom) سری زدم، از یک ساختمان زیبای قدیمی عروس و دامادی بیرون آمدند که به سرشان برنج پاچیدند لابد به نشانه برکت؛ در ایران به سر عروس و داماد نقل می پاچند به نشانه شیرین کامی. همان نزدیکی ها بقایای کشف شده حمامی نظرم را جلب کرد که به یهودیان تعلق داشته است؛ حمام در زیر زمین قرار داشت که اینک با سقفی شیشه ای- همسطح خیابان- از آن محافظت می شد؛ پله ها و ستونها!

 

دویچه وله فارسی
07 خرداد 1386

پارتمان کوچکم در " جنوب-شهر" (Südstadt) کلن واقع است، محله ای پر از کافه‌های بی تجمل و پاتوق های قدیمی، شاید- چنان که از برخی شنیده‌ام - منطقه ای با آتمسفر چپ.

دویچه وله فارسی
07 خرداد 1386

در دو سه روز گذشته در پرسه زدنهای صبحگاهی صفحات برنزی چهارگوشی در پیاده روهای کلن و در برابر برخی خانه ها نظرم را جلب کرده بود، امروز کنجکاوی نشان دادم و کوشش کردم نوشته حک شده بر آنها را بخوانم؛

دویچه وله فارسی
31 ارديبهشت 1386