امیرحسن چهلتن

اخبار و رویدادها

جراید

گفتگو و مقالات

مباحثه امیرحسن چهل‌تن و امیر خداوردی درباره روحانیت و نویسندگی به بهانه کتاب «آفتاب‌گرفتگی»


هم میهن:
21 مرداد 1402

گفت‌وگوی روزنامه شرق با امیرحسن چهلتن به‌مناسبت حضورش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب پراگ

روزنامه شرق
18 خرداد 1402

امیرحسن چهلتن، نویسنده‌ شناخته‌شده‌ ایرانی که عموما کمتر درباره تحولات روز اظهارنظر می‌کند، در واکنش به اعتراض‌های جنبش «زن، زندگی، آزادی» به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که از نظر تاریخی این تحولی تازه نیست، چرا که «عقل ایرانی بارها در طول تاریخ این ملت را از سقوط و اضمحلال قطعی نجات داده است».

او که سال‌هاست به دلیل سد سانسور، آثار جدیدش را در ایران منتشر نکرده است، درباره شرایط انتشار ادبیات در ایران و نظارت وزارت ارشاد نیز معتقد است: «شأن یک نویسنده بالاتر از آن است که به کارمند دون پایه یک اداره دولتی حساب پس بدهد».

آقای چهلتن اما در خارج از ایران، آثار جدید خود را به زبان‌هایی به جز فارسی منتشر کرده است. با این حال او از خوانندگانش می‌خواهد که صبور باشند و به آن‌ها نوید می‌دهد که به زودی نسخه‌های فارسی این آثار به بازار خواهد آمد.

امیرحسن چهلتن خالق آثاری از جمله مجموعه‌داستان‌های «دخیل بر پنجره‌ی فولاد»، «چیزی به فردا نمانده است»، «چند واقعیت باورنکردنی» و رمان‌های «تالار آینه»، «مهرگیاه»، و «سپیده‌دم ایرانی» است که تنها یک جلد از سه‌گانه‌ تهران او، رمان «تهران، شهر بی‌آسمان» در داخل ایران به چاپ رسیده است.

دو رمان‌ دیگر از این سه‌گانه به نام‌های «تهران، خیابان انقلاب» و «تهران، آخرالزمان» مجوز نشر در داخل ایران را دریافت نکردند و در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ در آلمان و به زبان آلمانی منتشر شدند.

چرا چاپ نخست آثار چهل‌تن به فارسی نیست؟

چهار رمان‌ جدید امیر حسن چهل‌تن همگی با تصمیم او برای نخستین بار در آلمان و به زبان آلمانی انتشار یافته‌اند. آثاری به نام‌های «خوشنویس اصفهان»، «طوطی سمج»، «محفل عاشقان ادب» و «عاشقیت در قاهره» که البته همگی در ابتدا به زبان فارسی نوشته شده‌اند.

چرا چنین اتفاقی رخ داده؟ اصولا حس‌وحال چنین نویسندگانی چگونه است؟ آیا از روی خستگی و دلشکستگی به چنین تصمیماتی روی می‌آورند؟ پس تکلیف خوانندگان آثارشان به زبان فارسی چه می‌شود؟ و آیا اصولا امیر حسن چهل‌تن برای انتشار این آثار به زبان اصلی‌شان، تعهدی احساس نمی‌کند؟

چهلتن در این باره توضیح می‌دهد: «ترجمه این رمان‌ها به زبان‌های دیگر هرگز نتیجه تصمیم شخصی من نبوده است. ناشران اروپایی به ترجمه این آثار رغبت نشان دادند و من از آن استقبال کردم. البته مدتی است انتشار این رمان‌ها را در خارج از کشور به زبان فارسی شروع کرده‌ام و تا به حال سه تا از آن‌ها توسط انتشارات سوژه در آلمان منتشر شده‌اند.»

رمان «تهران، خیابان انقلاب» که به زبان‌های انگلیسی، ایتالیایی، نروژی و عبری نیز ترجمه شده، در ماه مارس ۲۰۲۲ و رمان «تهران، آخرالزمان» در سپتامبر همان‌سال از سوی نشر سوژه و انتشارات گوته‌وحافظ در آلمان به زبان فارسی نیز منتشر شده‌اند.

او به خوانندگان کتاب‌هایش اطمینان می‌دهد که «این آثار نسبت به محیطی که در آن به وجود آمده، وظیفه‌ای اخلاقی به گردن دارند، مستقل از آن‌ها نیستند و البته عامل مهمی در درک ما از آن [محیط] هستند» و همچنین تاکید می‌کند که این کار هیچ ربطی به مقوله «تعهد» ندارد.

رمان «تهران، خیابان انقلاب» و زنی که حذف می‌شود

آقای چهلتن در آثارش روایاتی از نسل‌های مختلف را در بستری از تاریخ معاصر ایران به تصویر می‌کشد و از تاثیر رویدادهای تاریخی بر سرنوشت شخصیت‌ها و عموما شخصیت زنان می‌گوید. او قصه‌ قربانیان‌ و تبهکاران، آرامش و اغتشاش، و سکون و تکاپو را در تاریک‌روشنای شهر به‌هم می‌آمیزد و در سه‌گانه تهرانش، شهر را به مثابه شخصیتی دیگر، اصولا رو به انزوا و اضمحلال بازمی‌آفریند.

رمان «تهران، خیابان انقلاب» که در سال ۱۳۸۴ به رشته تحریر درآمده، مثلث عاشقانه‌ فتاح- شهرزاد- مصطفی را ترسیم می‌کند؛ موقعیتی پیچیده در نخستین دهه‌های پس از انقلاب،‌ که از محرومیت و نفرت و بی‌رحمی، به‌قدرت رسیدن فرودستان بی‌صلاحیت و سرکوب‌شده، و سوء‌استفاده از امکانات در اجتماع انقلاب‌زده حکایت دارد.

اما شهرزاد این رمان، بر خلاف سنت سلف خود، شهرزاد هزارویکشب که برای زنده‌ماندن از دست ملک و نجات جانش قصه می‌گوید، جز گفتن جملات و عباراتی کوتاه از روی شرم و درماندگی، صدای دیگری ندارد و به مرور از قصه حذف می‌شود؛ شخصیتی که از دختران و زنان این روزهای ایران و قیام «زن، زندگی، آزادی» فاصله‌ای قابل ملاحظه دارد.

امیرحسن چهلتن با اشاره به این‌که ماجراهای رمان در اوایل دهه ۷۰ شمسی و از پسِ سال‌ها تحقیر و تبعیض و سرکوب و همچنین خشونت بی‌اندازه می‌گذرد، جمعیت زنان در فضای آن روزگار را مطلقا فاقد صدا، و جامعه در آن سکوت گورستانی را فاقد علائم حیاتی توصیف می‌کند.

او شهرزاد را نماینده و مظهر چنین دورانی بر می‌شمرد و درباره نگاهش به زنان امروز و خواسته‌هایشان می‌گوید:

«زمان می‌خواست تا جامعه‌ای که بیش از یک دهه در اضطراب و وحشت گذرانده بود، به‌خود بیاید و ته مانده ناچیز حیاتی‌اش را بازیابد. فاصله‌ای که شما از آن صحبت می‌کنید به مدد «عقل ایرانی» که بارها در طول تاریخ این ملت را از سقوط و اضمحلال قطعی نجات داده، پدید آمده است. چیز تازه‌ای نیست گرچه شگفت‌انگیز است».

او در ادامه، از مقاومت خاموشی سخن می‌گوید که بیش از دو دهه ادامه یافته و سپس، دو دهه پرتنش را نیز از سرگذرانده: «در ادامهٔ پر افت‌و‌خیز دو دهه بعدی، اینک طلایه‌داران جنبش، زنانند و این باعث مباهات است. این در حقیقت نمایش دوباره‌ای از جسارتِ کارد به استخوان رسیدگان است.»

فتاح دیگر شخصیت رمان «تهران، خیابان انقلاب» است که فراز و فرود‌ زندگی، او را از پادویی در یک عرق‌فروشی به مدیریت یک کلینیک تحت عنوان ساختگی پزشک جراح رسانده. او با نیرنگ و فریب و اعمال‌فشار، گوی رقابت عشقی را از مصطفی که کارمند دوستاق‌خانه حکومتی است می‌رباید؛ حال‌آن‌که به وصال نمی‌رسد و هر سه ضلع این مثلث ناکام می‌مانند.

خرده‌روایاتی از تاریخ معاصر از جمله اشاره به دستگیری سعید سلطانپور در شب عروسی، قالی ایرانی اهدایی شعبان جعفری به جینا لولو، انحصار واردات موز به دست طیب در زمان کودتای ۲۸مرداد، یا قتل کشیشان ارمنی در ارومیه از دیگر موضوعات این کتاب است که با سرگذشت شخصیت‌های فخری، حسن‌خانوم، کرامت و ... گره می‌خورد.


چرا امیرحسن چهل‌تن به گذشته می‌پردازد؟

اما گذشته به راستی چقدر گذشته؟ آیا پرداختن به گذشته در قالب ادبیات، واکنش امیرحسن چهلتن به زمان حال است؟ او در پاسخ به این پرسش می‌گوید:

«گذشته هرگز نمی‌گذرد، بخصوص گذشتهٔ سخت جانِ ما. از آن‌سو درنگ بر گذشته احتمال خطا را در آینده کم می‌کند. و اما نکته‌ای مهمتر، روایت داستانی بطور کلی اشتیاق جمعی ما را نسبت به گذشته بازتاب می‌دهد. هر تجربه‌ای هرچقدر هم که خصوصی باشد، ریشه‌هایش به گذشته، به یک وضعیت تاریخی بر می‌گردد.»

وقتی از ادبیات حرف می‌زنیم، چهلتن داستان را یک شبیه‌سازی اجتماعی می‌داند، وسیله‌ای برای شناخت جهان‌های ممکن. او تهران را «صاحب یک جهان واقعی» می‌داند و می‌گوید: «در این‌که تردیدی وجود ندارد. و حالا فقط این می‌ماند که شما قادر باشید تجربه شخصی خودتان را از تهران به اقیانوس تجربیات بشری مرتبط کنید.»

اما آیا سانسور محدود به منتشرنشدن کتاب‌هاست؟ برخی می‌گویند روایات تاریخ معاصر ایران یا تهران برای مخاطب خارجی جذاب نیست. آیا مثلا چنین عدم جذابیتی می‌تواند نتیجه‌ سانسور باشد؟ خالق سه‌گانه تهران در تعریف سانسور و گستره‌ آن چنین پاسخ می‌دهد:

«به‌طور خلاصه هر تجربه‌ای که به ادبیات تبدیل شود، جذاب است. به‌شرط آن‌که ما از عهده این کار بر بیاییم. سانسور ادبیات با نیت بی‌چهره کردنِ آن اعمال می‌شود، گرچه گستره آن تمام جنبه‌های فعالیت آدم‌های یک جامعه را در بر می‌گیرد.»

گفت‌وگو به آخرین رمان این نویسنده می‌رسد، «گل‌سرخ نِشابور» که هم‌اکنون در دست ترجمه است. آیا داستان این رمان هم به گونه‌ای است که به همان دلایل قبلی از دریافت مجوز نشر در ایران باز می‌ماند که به ترجمه و انتشار آن در خارج از ایران اقدام شده؟

«مطمئن بودم این رمان هم شانسی برای انتشار در ایران نخواهد داشت. در‌عین‌حال اعتقاد دارم شأن یک نویسنده بالاتر از آن است که به کارمند دون پایه یک اداره دولتی حساب پس بدهد.»



رومینا امیدپناه

بی بی سی فارسی

بی بی سی فارسی
17 خرداد 1402

شاگرد ممتاز رشته ریاضی كه شعر می‌گفت و در ١٠ سالگی و در یك كتابچه قرضی چند داستان كوتاه و بلند نوشته بود، در ١٨سالگی برای ادامه تحصیل در رشته مهندسی برق وارد دانشگاه شد و در دوران دانشجویی دو مجموعه داستان منتشر كرد.

روزنامه شهروند
10 مرداد 1401

نویسنده رمان «تهران، خیابان انقلاب» در مصاحبه با زمانه می‌گوید: «وقتی از تهران می‌نویسم در حقیقت از خودم می‌نویسم، از خودمان می‌نویسم و بعضی وقت‌ها فکر می کنم نفرینی طاعونی زمان را در کوچه‌پس‌کوچه‌های این شهر متوقف کرده و امکان تغییر را از ما گرفته است.»

رادیو زمانه
25 ارديبهشت 1401

کتاب ها