محفل عاشقان ادب (رمان)
توضیحات
"محفل عاشقان ادب" تا لحظه نوشتن این مطلب، اثر منتشر شده امیرحسن چهلتن است که توسط "یوتا هیملرایش" به زبان آلمانی ترجمه شد و توسط انتشارات "سی.اچ.بک" در آلمان منتشر شد. سرنوشت مجوز انتشار این اثر در ایران تا این لحظه نامشخص است.
نقد ها
«محفل دوستداران ادبیات» چهلتن: یک اثر تلفیقی؟
11 مهر 1399تازهترین اثر امیرحسن چهلتن یا عنوان «محفل دوستداران ادبیات» با ترجمهی خوب یوتا هیمل رایش، چندی است توسط انتشاراتی س- ها- بک ناشر سرشناس و معتبر آلمان، روی پیشخوان کتابفروشیهای آلمان قرار گرفته است. امیر حسین چهلتن در رمان جدید خود وارد عرصههایی از هیجانات دوران بلوغ و نوجوانی شده که تاکنون بدین گونه و آن هم در قالب یک رمان درایران، به آن پرداخته نشده است (یا دستکم من خبر ندارم که با این صراحت به آن پرداخته شده باشد).
کار امیر حسن چهلتن و طرح آن در ادبیات مدرن فارسی، شکستن یک تابوی اجتماعی است. به همین دلیل و البته به دلیل طرح مسائل سیاسی از جمله قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده در ماجرایقتلهای زنجیرهای و تلاش برای سرنگون ساختن اتوبوس حامل نویسندگان در راه ارمنستان (که خود امیر حسین چهلتن نیز از سرنشینان آن بوده است)، این رمان نمیتواند به علت محدویتهای سانسور در ایران، مجوز انتشار بگیرد، به همین خاطر نقد حاضر پس از خوانِش نسخه ترجمهی آلمانیِ آن صورت گرفته است.
چهلتن، متولد ۱۹۵۶ در تهران است. تحصیلات مهندسی برق را در انگلیس طی کرده و به عنوان نویسنده در تهران زندگی میکند. او تا به حال چندین رمان و داستان کوتاه نوشته که پنج عنوان از آنها به آلمانی ترجمه شدهاند. از او همچنین مقالههایی با مضامین سیاسی/ اجتماعی در روزنامههای معروف و معتبر آلمان منتشر شدهاند.
چهلتن در ابتدای رمان «محفل دوستداران ادبیات» از زاویه دید یک راوی نوجوان، روایت میکند که چگونه کودکان با سوالات عادی زندگی و مهمتر از همه با مسائل دوران بلوغ در یک جامعه سنتی- مذهبی به حال خود رها میشوند و به آنها چه در خانه و چه در مدرسه، در یافتن پاسخ سوالات هیچ کمکی نمیشود:
«در خانه در مورد موضوع بلوغ سکوت مطلق بود. البته، من نمیتوانستم انتظار داشته باشم که مادرم برایم توضیح دهد. اما چرا پدرم سکوت اختیار میکرد؟ بعداً فهمیدم که برادرم ازطریق همکلاسیهای خود به روابط جنسی زن و مرد پی برده است.» [ترجمه از متن آلمانی]
راوی رمان در نیمه یک روز پاییزی پس از تعطیل شدن مدرسه و آمدنش به خانه در جستجوی مادر، او را از لای در نیمه باز حمام میبیند که روبروی طشت بزرگ و آبی رنگی نشسته. «لخت بود و همه جایش پیدا بود». این حادثه مدتها مسئله فکری دوران بلوغ او میشود و او را رها نمیکند.
پدرِ راوی معلم ادبیات و از هواداران سرسخت ادبیات کلاسیک فارسی است. پدر با هشت نفر از دوستان خودکه علاقهمند به ادبیات کلاسیک فارسی هستند، محفل ادبیای را در خانه خود پایه گذاری میکند که هر پنجشنبهها در اتاق نشیمن تشکیل میشود.
وقایع رمان از سالهای پیش از انقلاب ایران بر علیه نظام سلطنتی و دوران بلوغ راوی شروع میشود و با انقلاب ۱۳۵۷ ادامه مییابد. چهلتن تلاش میکند تا علل انقلاب و همچنین دلایل شکلگیری حکومت اسلامی را در این رمان تحلیل کند. نه تنها در این رمان به موضوع جنگ میپردازد، بلکه وحشیگریهای رژیم در برخورد با مخالفین خود را شرح میدهد و به سرکوب روزنامهنگاران و نویسندگان نیز میپردازد. علیرغم تمامی اینها، چارچوب رمان و موضوع محوری آن تمرکز بر عشق راوی جوان به ادبیات است. او این عشق و علاقه را اینگونه شرح میدهد. (دراین جا راوی خود چهلتن است):
«در نوجوانی یک شب در رویا اتاق خالیای دیدم که در آن فقط میزی قرار داشت با دستهای کاغذ سفید بر روی آن؛ در انتظار کسی که بر آنها بنویسد.»
سپس این رویا چند بار برای او تکرار میشود. اما برای مدتی این رؤیا جایش را به رؤیاهای دوران بلوغ میدهد. اما راوی پس از مرگ پدرش دوباره به اتاق محل رؤیاهایش پا میگذارد. رؤیای نوشتن دست از سرش بر نمیدارد. متوجه میشود در رؤیای نوشتن جایی برای رؤیای دنیای جسمانی و جایی بیرون از این اتاق برای او وجود ندارد. دنیای او در همین اتاق و پشت همین میز و همان اوراق سفید همچون دعوتی برای نوشتن، خلاصه میشود. او متوجه میشود تنها چیزی که برایش ازدوران کودکی و گذشته باقیمانده همانا ادبیات است.
راوی در خانه تحت تأثیر پدرش، به ادبیات دل میبازد و عضو دائمی محفل ادبی پنجشبههای پدر میشود. ادبیات برای راوی جوان یک دنیای دیگر است، دنیایی که میتوان به آن پناه برد.
در رمان اخیر چهلتن محفل ادبی و کاراکترهای آن از عناصر یک رمان برخوردار هستند اما برخورد با شاعران کلاسیک و تفسیر و شرح اشعار پورنوگرافی آنها و آوردن نظرات شرقشناسان، ساختار رمان را از فرم یک رمان خارج کرده است. از طرف دیگر طرح مسئلهی انقلاب و جنگ و سرکوب نویسندگان و روزنامهنگاران و تلاش برای سرنگون کردن اتوبوس نویسندگان، رمان را به حوزهی خاطرات شخصی نیز نزدیک میکند: یک تجربه موفق. اگر زبان کتاب این احساس را به وجود نمیآورد که چهلتن آن را برای چاپ در خارج کشور نوشته و به همین خاطر در برخی فرازها به بافت زبانی رمان خدشه وارد کرده است، این تجربه ممکن بود موفقتر باشد.
چهلتن که با طرح مسائل جنسی در دوران بلوغ، رمان خود را آغاز میکند آن را به طرح مسائل جنسی در اشعار شعرای بزرگ کلاسیک ایران گره میزند: شاعرانی مانند مولوی، حافظ و سعدی و سوزنی سمرقندی، کاشانی و…، شاعرانی که در جامعه ایران هنوز هم پس از گذشت قرنها، در هالهای از تقدس زندگی میکنند. راوی این تقدسگرایی را با نقل خاطرهای از سفر به شیراز به همراه پدر در زمان کودکی نقل میکند. به یاد میآورد که چگونه پدرش به آنها گوشزد میکند که باید با آرامگاه حافظ و سعدی همانند یک مکان مقدس رفتار کنند و دست از بازیگوشیهای بچهگانه بردارند و با سکوت همراه با احترام، رفتار کنند. چهلتن با کنار زدن پرده قداست از این شاعران، تمایلات آنها به همجنسگرایی را برجسته میکند و نشان میدهد که نه تنها بخشی از اشعار این شاعران همجنسگرایانه است بلکه از حوزه اروتیک نیز خارج شده و کاملاً پورنوگرافی هستند. راوی که در محفل ادبی پدر یک پای ثابت شده، مسائل مزبور را به وضوع طرح میکند اما همواره با مقاومت و توجیه اعضاء محفل ادبی (بخصوص پدر) روبرو میشود. پدر مانند دیگر اعضای محفل، تفسیر پورنوگرافی را رد و آنها را از منظر عرفان توجیه میکند. راوی از طرح سئوالها در محفل ادبی دست نمیکشد و به شکل انتقادی اصرار میورزد که چرا اشعار پورنوگرافی شاعران یاد شده نه تنها در جامعه حتا در مدارس و مطبوعات مطرح نمیشوند وبه طور آشکار در مورد آنها بحثی صورت نمیگیرد؟ رویکرد چهلتن به سیر تحول زبان نیز قابل توجه است و راوی رمان را با سئوالات دیگری روبرو میسازد. راوی از علاقهی مردم به شاعران کلاسیک که جایگاهی اساطیری و مقدس برای خود ایجاد کردهاند، به این سئوال مهم میرسد که ارتباط معنوی ما با شاعران و ادیبان صاحب نام از جنس چه نوع رابطهای است که حتا گذر زمان بر آن هیچ تأثیری نگذاشته و در حقیقت یک نوع همزمانی و همزبانی بین ما و آنها وجود دارد؟ چگونه و چرا این همزمانی هنوز که هنوز است وجود دارد؟ آیا ما آنها را با خود همزمان ساختهایم و یا ما به زمانهی آنها رفتهایم؟ چگونه است که اضطراب و نگرانیهای ما و آنان یکسان است؟ پدرِ روای اما آن را نبوغ و فرارفتن اندیشه فراتر از زمان و مکان میداند. این استدلال اما راوی را قانع نمیسازد و آن را به جمود فکری شبیه میبیند.
از آنجایی که راوی جوان در محفل ادبی پدر پاسخی به سئوالات خود نمییابد به کتابخانهی پدر پناه میبرد. کتابخانه پدر مخفیگاه و پناهگاه اوست. در آنجا پاسخ به سئوالات خود را پی میگیرد. پناه بردن به کتابخانه پدر حتا پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه نیز ادامه مییابد. کتابخانه پدر همواره او را به طرف خود میکشد و آغوش به روی او میگشاید.
هیبریده یا رمان؟
بسیاری از منتقدان آلمانی، کتاب چهلتن را اتوبیوگرافی-رمان میدانند. من بر این اعتقاد نیستم. در بهترین حالت میتوان آن را یک هیبریده– رمان نامید. هیبریده به متنی ترکیبی که بین چند متن مختلف که به هم پیوند زده شدهاند گفته میشود. کتاب چهلتن ترکیبی از اتوبیوگرافی، تخییل (فیکتیو)، تجزیه و تحلیل اشعار شاعران کلاسیک، آوردن نقل قولهایی از شرق شناسان، با آوردن همهی اینها در متن است که آن را از حالت یک رمان با ویژهگیهایی که رمان باید داشته باشد خارج میکند.
میتوان گفت که محفل ادبی و کاراکترهای آن از عناصر یک رمان برخوردار هستند اما برخورد با شاعران کلاسیک و تفسیر و شرح اشعار پورنوگرافی آنها و آوردن نظرات شرقشناسان، ساختار رمان را از فرم یک رمان خارج کرده است. از طرف دیگر طرح مسئلهی انقلاب و جنگ و سرکوب نویسندگان و روزنامهنگاران و تلاش برای سرنگون کردن اتوبوس نویسندگان، رمان چهلتن را به حوزهی خاطرات شخصی نیز نزدیک میکند. البته همه اینها را نمیتوان ایرادی بر کتاب دانست برعکس، تجربهای است موفق ولی موفقتر میبود اگر زبان کتاب این احساس را به وجود نمیآورد که چهلتن آن را برای چاپ در خارج کشور نوشته و به همین خاطر در برخی فرازها به بافت زبانی رمان خدشه وارد کرده است.
امیر حسن چهلتن نویسندهای است صاحب سبک و شناخته شده در ایران و موفق در خارج کشور. این موفقیت زمانی تداوم مییابد که او نه به اختیار (و یا به سفارش) به وسوسه تولید انبوه دچار نشود و بافت زبانی آثار خود را تغییر ندهد.
«محفل دوستداران ادبیات» جزو کتابهایی است که در سال جاری میلادی جایزه خانهی فرهنگهای جهان در برلین را از آن خود ساختهاند. این جایزه به ارزش ۳۶ هزار یورو بین دوازده نویسنده از آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکای شمالی تقسیم میشود. امیر حسین چهلتن یکی از این دوازده نویسنده است.
بالزاک ایرانی
26 خرداد 1399رمانِ «محفل عاشقان ادب» در 252 صفحه، رمانی است پُرکشش و خواندنی با زبانی روان و پر از اشارات تاریخی. داستانِ این رمان اتوبیوگرافیک، تاریخی تحلیلی و منتقدانه است، که با زبان جذاب و ترجمه خوب، از اواخر کودکی و اوان نوجوانی نویسنده آغاز میشود، از توصیف اتاق و پنجشنبههایی شروع میشود که دوستان والدینِ راوی برای بحث و بررسی و گپزدن درباره ادبیات به خانهشان میآیند. هر پنجشنبه، هشت میهمان به خانه نویسنده میآیند، هشت ادبیاتدوستِ آشنا، و هشت دلباخته زبان، تا به اتفاق پدر و مادر و بعدها به اتفاق خود راوی از ادبیات صحبت کنند. آنها ترجیحاً درباره ادبیات کلاسیک و کهن فارسی صحبت میکنند، از مولوی، حافظ، سعدی، فردوسی و دیگران. سالها این نشستها ادامه مییابد و در این میان، فضایی باز میشود برای سخن گفتن از زبان فارسی، شعر، نقد و تفسیر مضامین بزرگ حولوحوش زندگی و فرهنگ. همین مباحث است که شرکتکنندگان آن جلسات را به هم پیوند میدهد، از جوانب گوناگون به هم میتندشان و مثل کلافی در هم میپیچدشان و خردهوقایعِ رمان حول همانها شکل میگیرد. و بعدها به نحوی پای دولت نیز به محفلشان باز میشود. سالهای آغاز شکلگیری داستان دهه پنجاه شمسی است، دوران شکوفایی ادبیات مدرن در ایران و البته حاکمیت شاه با دمودستگاه فشار و سازمان امنیت (ساواک) بر کشور. سپس انقلاب اسلامی از راه میرسد و از سال پنجاهوهفت ماجرا تغییر میکند.
امیرحسن چهلتن در این داستان فشرده و جزئینگر، مدام به همین محفل گریز میزند و به گفتوگوهای آنها درمورد شعر، نقش والدین خود، نوشتههای خود و تأثیر ادبیات و شکلگیری شخصیت خودش میپردازد. این رمان بهنوعی تحلیل دوران جوانی و مناسبات نسلها هم هست، سرشتی یادمانی و هشدارگر دارد، و در باور نویسنده در این رمان، ادبیاتِ قدیمیتر و حکیمانهتر، طنزآمیزتر و برانگیزانندهتر است، و از وجوه مختلف نیز از جمله تنانگی و مسائل روانی فضاهایی بهمراتب گشادهدستتر از آموزههای اخلاق رسمی و ملزومات و جبرهای اجتماعی به روی راوی و شکلگیری جهان نویسنده میگشاید. ازاینرو بسیاری جزئیات خواندنی رمان در حولوحوش همینهاست که شکل میگیرد و اثر را از توصیف صرف یک انجمن ادبی، شرکتکنندگان آن و نقل زندگینامهای راوی-نویسنده بسیار فراتر میبرد.
«تهران خیابان انقلاب»، «تهران آخرالزمان (نام دیگر: «آمریکاییکشی در تهران») و «تهران شهر بیآسمان»، ترجمه سهگانه چهلتن به آلمانی است که بازهم در نشر «بک» درآمده. وقایع این رمانها نیز در تهران میگذرد. اصولاً چهلتن را شاید بشود از وجهی، به حق «نویسنده تهران» نامید، زیرا به قول خودش بیشتر وقایع تاریخ معاصر در این شهر اتفاق افتاده و لاجرم برای شناخت تاریخ ایران باید این شهر را شناخت و از سوی دیگر، او اهل تهران است و نویسنده از شهری که میشناسد و در آن زندگی میکند قطعاً بهتر میتواند بنویسد و شاید باید هم بنویسد.
چهلتن در رمان اخیرش، به نظرم با نوعی بینامتنیت ضمنی و زیرپوستی خواننده غربی را با جایگاه شاعران کلاسیک در زندگی مردم و زیست معمول نه از زبان ادبا و استادان ادبیات، بلکه از زبان متخیل نویسنده در بستر داستان آشنا میکند که این یکی از دستاوردهای مهم اوست و او از این طریق، رشته پیوند انسان ایرانی با کلاسیکها را نشان میدهد و خوانندگان را با حافظ و مولوی و فردوسیهای دیگر و تازهتر آشنا میکند که خارج از حوزه نقدها و معرفیهای شرقشناسان دانشگاهی قرار دارد. او انسانی تاریخی-ادبی را خلق میکند که هم تاریخ خاص خودش را روایت میکند و هم ادبیات خاص خودش را.
هیئتداوران معمولاً در مورد آثار نهایی کاندیدشده چندخطی مینویسند که بخشی از آن کلی است و ناظر بر فضاهای متنوع آثار مختلف است، و بخشی مختصر از آن اختصاصاً به هرکدام از آثار مختلف میپردازد. در مورد رمانِ «محفل عاشقان ادب» اختصاصاً خانم ورنا لوکن مختصری نوشته و از آن به کتابی یاد کرده که لزوماً خودش را به فرم رمان مقید و پابند و مسلماً محدود نمیکند، بلکه بر پایه خاطرات مستند از زندگی نویسنده، یک اتوبیوگرافی یا حسبحالی فراتر از معمول شکل میگیرد؛ از حدود پانزدهسالگی نویسنده شروع میشود و در حولوحوش وقایع انقلاب نویسنده پا به بیستسالگی میگذارد، از اینرو این دو دوره را بازتاب میدهد، و ادبیات در مرکز اثر قرار دارد، مشخصاً ادبیات کلاسیک اما نه با خوانش رسمی و معمول، بخشهایی جذاب و ناگفته از آن، پشتوپسلههای غنایی و احساسی که درعینحال به معنای فراختر، نوعی کتاب دوگانه را میسازد با ترجمه خوب و درخشان خوشآبورنگ یوتا هیملرایش. این کتاب هم مثل بیشتر کتابهای چاپشده نویسنده، به زبان اصلی منتشر نشده است.
موفقیتِ امیرحسن چهلتن قاعدتاً موفقیت تلاشهای اوست در مداومت و پیگیری ادبیات بهصورت حرفهای آن در زمانی که در کشور ما به انواعواقسام موانع، نویسنده را از حرفهای شدن بازمیدارند، و موفقیت نظم و پشتکار و شبکه پیوندهای جهانی است. اما درعینحال، موفقیتی شایان نیز برای ادبیات معاصر ایران هم هست که متأسفانه به دلایل عدیده در جهان کمتر شناخته شده است. موفقیتِ هر نویسنده و شاعر ایرانی، باید قاعدتاً همه ما را هم خوشحال کند، دستکم من چنین میاندیشم و شاید بسیاری دیگر بر همین نظر باشند. ضمن آرزوی کامیابیهای بیشتر، این موفقیت را به ایشان شادباش میگویم.