عاشقیّت در قاهره (رمان)
توضیحات
در اکتبر ۱۹۴۷ دربار ایران یکی از لایق ترین افرادی را که در خدمت خود داشته است به سفارت ایران در قاهره اعزام می کند تا دو مشکل عمده را حل و فصل کند؛ نخست آنکه ملکه ایران فوزیه را که خواهر ملک فاروق خواهر پادشاه مصر است و به حالت قهر ایران را ترک گفته است به برگشت به ایران تشویق کند و دیگر آنکه جنازه پادشاه فقید ایران رضا شاه را که در آفریقای جنوبی در گذشته است و اینک بطور امانت در قاهره قرار دارد به ایران برگرداند. اما سفیر شور بخت از یک سو به عشق تند سکینه، یک آمریکایی یِ مسلمان شده و همسر یک هندی گرفتار می شود و از سوی دیگر درگیری اعراب و یهودیان فلسطین چنان دنیای عرب را به خود مشغول داشته است که هیچ گوش شنوایی برای طرح مشکلات او باقی نمانده است.
نقد ها
جشنواره ادبیات برلین؛ “عاشقیت در قاهره” نوشته امیرحسن چهلتن
26 شهریور 1401واژهها اینبار در موزهها، تئاترها، سینماها، کتابخانهها و حتا زندانها حضور دارند. اینروزها داستان و شعر است که قفل این مکانها را باز میکند و برلینیها را به درون دعوت میکند. واژههایی که از دهان نویسندگان و شاعران خارج میشود، کم از آجرها، سنگها و چوبهایی که این مکانها را ساختهاند، ندارند. واژهها آنقدر قدرت دارند که در هر مکان رسوخ کنند و فضایی بسازند از آن خود. فضایی همچون اتاقکی گرم با آتشی در میان که مردم را دورتادور خود بنشاند و از احساسی ویژه یا دریافتی خاص گرم کند. آدمهایی که از اتاق این واژهها خارج میشوند، دیگر همان مردم پیشین نیستند زیرا ذهنشان درگیر چیز تازهای شده یا به دریافتی نو دست یافتهاند. این است که وقتی از قدرت جادویی واژهها سخن میگوییم، اغراق نکردهایم.
در جستوجوی چنین فضاهای روشنی، پیش از آنکه جشنواره بینالمللی ادبیات آغاز شود، وبسایت آنرا باز کردم و به تصویر نویسندهها و شاعرانی نگریستم که هریک قرار بود از کشوری دیگر به برلین بیایند. میدانستم تنها جسم آنها نیست که با چمدانی در دست از هواپیما خارج میشود، بلکه هریک جهانی ذهنی در نوشتههایش میآورد و ما را برای ورود به آن دعوت میکند. فضاهایی که تا پیش ازآشنایی با آنها با درودیوارها، شخصیتها، هزارتوها و کشمکشهایشان بیگانه بودهایم.
تصمیم گرفتم در داستانخوانی چند نویسنده شرکت کنم. یکی از آنها نویسندهای فارسیزبان به نام امیرحسن چهلتن است که از ایران میآید. روز چهارشنبه ۱۴ سپتامبر را انتخاب کردم در کتابخانهی “هلنه ناتان” یا همان کتابخانه منطقهی نویکُلن.
از ایستگاه مترو “راتهاوس نویکلن” خارج میشوم و لابهلای ساختوساز گستردهی خیابان که دستکمی از هزارتو ندارد، درنهایت درِ ورودی کتابخانه را پیدا میکنم. داستانخوانی در اتاق کنفرانس آن برگزار میشود. با چند دقیقه تاخیر میرسم و صندلیای را در ته اتاق برمیگزینم.
حدود سی نفر برای شنیدن داستان و گفتوگو با نویسنده در اتاق نشستهاند. فکر میکنم فارسیزبانان زیادی را آنجا ببینم، اما برخلاف انتظارم بیشتر شنوندهها آلمانی هستند. جلسه قرار است به زبانهای فارسی، آلمانی و انگلیسی برگزار شود. مجری، اشتفان وایدنر، و چهلتن گفتوگوها را به زبان انگلیسی انجام میدهند و بعد وایدنر آنها را به زبان آلمانی ترجمه میکند.
گرچه امیرحسن چهلتن رمانهای زیادی را تاکنون منتشر کرده، اما گفتوگوی آنروز تنها بر آخرین رمان او به نام “عاشقیّت در قاهره” متمرکز شده است. حوادث رمان در اواخر دهه ۴۰ قرن ۲۰ در قاهره میگذرد و شخصیت مرکزی داستان سفیر ایران است که در آن سالها در این شهر مشغول به خدمت بوده است.
چهلتن در پاسخ به اینکه چرا چنین فضایی را انتخاب کرده، میگوید: «حدود بیست سال پیش دفتر خاطرات سفیر ایران در قاهره در تهران به چاپ رسید. من آن را خواندم و شخصیت سفیر را بسیار جالب و متفاوت از دیگر سیاستمداران یافتم. از همان زمان تصمیم گرفتم رمانی را براساس چنین شخصیت و حوادثی که از سر گذرانده بنویسم.»
سفیر دیپلمات جذاب و درعینحال ضدقهرمانی است. به قول وایدنر: «ما با او اصلن احساس هویت و همذاتپنداری نمیکنیم. نویسنده هنگام نگارش این شخصیت فاصلهای را با او حفظ کرده است. این تکنیک یادآور تئاتر حماسی برشت است.» سفیر آدمی محافظهکار و درعینحال زنباره است. او که همچنان مجرد مانده، در قاهره عاشق زنی آمریکایی میشود که شوهر دارد و بهتازگی مسلمان شده است. تخیلات سکسی او با این زن بخش قابلتوجهی از رمان را درگیر کرده است. او به قول چهلتن: «خودخواه، نژادپرست، سکسیست و مازوخیست است.»
وایدنر میافزاید که این رمان، رمانی تاریخی است و چهلتن در ادامه میگوید: «ما [نویسندگان ایرانی] درباره حال و آینده نمینویسیم، بلکه بیشتر با گذشته درگیر هستیم.»
رمان در دورهای حساس از تاریخ رخ میدهد. پس از جنگ دوم جهانی شرایط خاورمیانه آشفته است. درگیری بین یهودیها و عربهای فلسطین نیز به اوج خود رسیده و حکومت اسرائیل درحال شکلگیری است. از سوی دیگر، در ایران محمدرضای جوان، پس از تبعید پدر، شاه شده و برای بقای روابط سیاسی، همسری از مصر بهنام فوزیه اختیار کرده است. درست در سالهای رخداد رمان، اختلاف شاه و ملکه نیز اوج میگیرد و فوزیه به مصر بازمیگردد که هرگز به ایران برنگردد.
گفتوگو به اینجا که میرسد، وایدنر درباره زنان داستان سوال میپرسد. چهلتن میگوید: «زنان قویای در این داستان حضور دارند. علاوهبر فوزیه که شخصیتی مستقل دارد و خودش تصمیم میگیرد که به زندگی با محمدرضا شاه بازنگردد، زنی فرانسوی هم هست که به زنبارگی سفیر تن نمیدهد و در را محکم به روی او میبندد.»
رمان “عاشقیت در قاهره” بین روابط کاری سفیر یعنی سیاست و زندگی شخصی و مسائل اروتیک او در حرکت است. وایدنر با گفتن این جمله میپرسد: «کدامیک را زندگی واقعی سفیر میدانی؟» چهلتن میگوید: «زندگی واقعی، زندگی خصوصی سفیر است گرچه سیاست و کار قابل جدا شدن از زندگی شخصی نیست. زندگی از ترکیب هردو شکل میگیرد، اما بخش اصلی این رمان، واقعیت سفیر در زندگی خصوصیاش است.»
در میانه گفتوگوها چهلتن بخشی از رمان را به زبان فارسی میخواند و پس از آن وایدنر نیز به خوانش بخشهایی به زبان آلمانی میپردازد. منی که پیش از ورود به جلسه داستانخوانی درگیر کارهایم بودم و به دهه ۴۰ قرن ۲۰ فکر نکرده بودم، پس از پایان جلسه و خروج از کتابخانه شخصیت سفیر را در تصوراتم بازسازی میکنم.
سوار مترو که میشوم فکر میکنم سفیر احتمالا کتوشلواری قهوهای به تن میکرده و هر از گاهی ساعت زنجیرداری را از جیب داخلی کتش بیرون میآورده تا به موقع سر قرار برسد. چنین آدمی حتما کلاه شاپو هم سر میکرده و روی سبیلهایش وسواس خاصی داشته. او وقتی در خیابانهای قاهره قدم میزده، گاهگداری دستهایش را در جیب فرو میبرده است. فضای شهر و کوچهها را هم تصور میکنم و با خودم میگویم: «ادبیات ما را با خودش هر جا بخواهد میبرد.»
شاهزاده های عهد شکن
20 شهریور 1401«عاشقیت در قاهره» رمان تازه ای است از امیرحسن چهل تن که اخیرا در کشورهای آلمانی زبان منتشر شده است. این رمان دو سال پس از انتشار «محفل عاشقان ادب» که جایزه بین المللی ادبیات را نصیب چهل تن کرد، منتشر می شود. این اثر هشتمین رمانی است که از این نویسنده به کتاب فروشی های کشورهای آلمانی زبان رسیده است و به همین خاطر چهل تن برای رونمایی از آن میهمان بیست ودومین دوره از فستیوال بین المللی ادبیات در برلین است تا سپس در یک تور کتابخوانی در شهرهای مختلف آلمان و سوئیس شرکت کند که داستان خوانی در بنیاد هاینریش بل، کتابخانه ای در برلین و خانه ویلی برانت در لوبک از جمله آنهاست. این رمان درباره دیپلمات میان سالی است که دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در یک ماموریت دشوار در جهان آشفته عرب گرفتار عشقی ناممکن می شود و با گرته برداری از یک دفتر خاطرات نوشته شده است.
مترجم این رمان، یوتا هیملرایش است که علاوه بر «محفل عاشقان ادب»، ترجمه «سپیده دم ایرانی» و «طوطی سمج» را نیز بر عهده داشته است. او همچنین مترجم مقالات چهل تن به زبان آلمانی و برای نشریات بین المللی است. رمان «عاشقیت در قاهره» در 380 صفحه و با جلد گالینگور توسط انتشارات «سی. ها. بک» ناشر همیشگی آثار چهل تن در آلمان به چاپ رسیده است.
امیرحسن چهل تن باز هم داستان های تاریخی خود را ادامه می دهد اما این بار در جهان عرب؛ به همراه سفیری چندچهره با ماموریتی مبهم و دشوار.
آن وقت ها بسیار اتفاق می افتاد که روزنامه های سرگرم کننده در آلمان غربی برای نسل مادربزرگ های ما وقایع و مشکلات زناشویی محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران را با آب و تاب در گزارشاتی مفصل روایت کنند.
توجه این رسانه ها به خصوص زمانی به شاه ایران جلب شد که ثریا اسفندیاری بختیاری، زنی نیمه ایرانی و نیمه آلمانی، در سال 1951 با محمدرضا شاه پیمان ازدواج بست و آن گونه که این روزنامه ها نوشتند خیلی زود به عشق بزرگ زندگی شاه بدل شد. پس از آنکه محمدرضا شاه به دلیل ناباروری ثریا از او جدا شد، توجه مخاطبان آلمانی به فرح دیبا، زن جدید شاه و مادر ولیعهد معطوف شد اما ثریا به عنوان «شاهزاده غمگین» همچنان در این روزنامه ها حضور داشت تا سرانجام در قبرستانی در مونیخ به آرامش ابدی رسید.
اما چه کسی نخستین زن شاه را به یاد دارد؟ فوزیه، خواهر پری روی پادشاه فاسد مصر، ملک فاروق، در سال 1939 با محمدرضا که آن زمان هنوز ولیعهد بود، ازوداج کرد تا روابط میان ایران و مصر مستحکم شود. اما فوزیه چندان اقبالی برای به دنیا آوردن پسری که صاحب تاج و تخت ایران باشد، نداشت؛ او دختری به دنیا آورد. سرانجام در سال 1945 محمدرضا شاه را ترک کرد و به مصر بازگشت. انتظار او برای نهایی شدن طلاقش از شاه ایران سه سال به طول انجامید.
داشتن اطلاعاتی از این قبیل، که معمولا در روزنامه های سرگرم کننده منتشر می شوند، خواندن رمان جدید امیر حسن چهل تن، «عاشقیت در قاهره» را جذاب تر می کند. موضوعی که نویسنده احتمالا از آن خشنود است. نام و محل وقوع رمان، سرآغاز تازه ای در آثار چهل تن، نویسنده 66 ساله ایرانی ا ست که پس از سال ها زندگی در نقاط مختلف غرب چند سالی است که دوباره به ایران بازگشته است. کشوری که بیشتر کتاب های چهل تن در آن یا اجازه چاپ ندارند یا با سانسور منتشر می شوند. چهل تن تاکنون در رمان هایش به مستندنگاری ادبی وقایع مهم تاریخی ایران، از قرن 18 میلادی تا انقلاب اسلامی و تا به امروز توجه نشان داده و در بسیاری از آثارش از زوایای مختلف و روایاتی چندوجهی و رنگارنگ به تهران، آن هم در بزنگاه های مختلف تاریخی اش پرداخته است. اما چهل تن در آخرین رمان خود به سراغ قاهره، کلان شهر عربی می رود. در دوره ای که گرچه تاریخی به حساب می آید اما به زمان کنونی بسیار نزدیک است؛ آن هم در زمانی که روابط پیچیده ایران و مصر یک بار دیگر وارد مرحله ای سخت و حساس شده است.
عشق بربادرفته: مدافع برتری فرهنگی و معنوی شرق
ماجرا این است که در پاییز سال 1947 یک دیپلمات ایرانی با نام «سفیر» ماموریت فوری و مهم خود را در قاهره آغاز می کند: او باید از یک طرف فوزیه سرکش را به بازگشت به ایران ترغیب کند و از طرف دیگر باید پیکر بی جان رضا شاه را، که در آفریقای جنوبی درگذشته بود و جنازه اش در مسجدی در قاهره به امانت نگهداری می شد، همراه برخی جواهرات به تهران بازگرداند. ماموریت دیگر او ازسرگیری روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان سعودی پس از چهار سال قطع رابطه است. اما او در این ماموریت با گرفتاری های دیگری هم روبه روست: حادشدن بحران فلسطین و اپیدمی وبا در قاهره. این اپیدمی البته سرانجام، گرچه به کندی، اما فروکش می کند.
عملی کردن ماموریت های سفیر، به جز سومی، سخت و شاید ناممکن است اما این وظایف تمام وقت سفیر را نمی گیرند. سفیر، مردی پنجاه ساله، میان مذاکرات و نامه نگاری های فراوان، قرارهای مخفی و میهمانی های پرشکوه پروژه ای عاطفی و جنسی را نیز دنبال می کند. پروژه ای که سرچشمه آن به پانزده سال پیش بازمی گردد. سفیر در آن زمان در پاریس با یک دانشجوی آمریکایی آشنا می شود که در زمینه زبان سانسکریت پژوهش می کند. نه تنها زیبا یی این دختر، که عقاید او نیز توجه سفیر را سخت جلب می کند. دانشجوی آمریکایی مدافع سرسخت برتری فرهنگی و معنوی شرق است. سفیر که تمایل کم رنگی به دنیای غرب و ارزش های غربی دارد در بحث ها با دختر آمریکایی مخالفت می کند اما چیزی که او را بیش از این تفاوت نظر ناراحت می کند، رابطه این «غزال زیباروی» با یک مرد مسن و بدچهره هندی است. تقدیر این است که زیباروی آمریکایی و شوهر هندی او هم زمان با سفیر در قاهره باشند. رابطه سفیر و زن آمریکایی دور تازه ای پیدا می کند و سفیر دل زن را، که اکنون چهل ساله است اما چیزی از زیبایی و هوش و ذکاوت خود را از دست نداده و البته دختری هم دارد، به دست می آورد. سفیر «دون ژوان صفت» در این رابطه مخفی درگیر احساساتی می شود که او را بیشتر و بیشتر آشفته خیال می کند.
امیرحسن چهل تن در «عاشقیت در قاهره» مانند رمان های پیشین خود در بستر گفت وگوها، بحث ها و گشت و گذارها در خیابان های شهر گنجینه روایات گوناگونی را گنجانده است که به آرامی به خواننده بصیرت و دانش می دهند. درباره مناقشات و پس زمینه های تاریخی، بحث های سیاسی و فلسفی، رابطه اسلام و یهودیت و همچنین درباره بخشی از دنیا که از نظر فرهنگی بسیار غنی است و منابع طبیعی فراوانی دارد.
چهل تن در رمان خود به طور ماهرانه ای از ترفندی ادبی بهره می برد: سفیر شخصیتی است که خواننده علاقه ای به او ندارد. مردی به غایت نژادپرست، بی نهایت ازخودراضی، با شکم برآمده ای که باد و بروتش را به خوبی به نمایش می گذارد. او صاحب خصوصیات ناپسندی است که لابد برای هر دیپلماتی در کشورهایی با بافت پیچیده مهم اند. چهل تن از طریق این ترفند موفق می شود چند شخصیت زن قوی و با اعتماد به نفس را به مصاف این شخصیت بفرستد. چهل تن با حفظ فاصله ای آیرونیک و دوگانه قهرمان خود را در قاهره می چرخاند و از اینکه خواننده با علاقه داستان های سفیر را از دفتر کارش تا کاخ شاه مصر و خانه امن معشوقه اش دنبال کند و در افکار او، گفت وگوهایش و ماجراهای عشقی اش شریک شود، به توفیق می رسد.
ماجرا از همین قرار است که حس می کنی مانند سفیر در دوری باطل گرفتار شده ای و قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. در چنین وضعیتی سفیر باید به هر جهت محل ماموریت خود را تغییر دهد و خواننده ناگزیر است با پایان یافتن ماموریت سفیر به کتاب تازه ای روی آورد. پایان کتاب به ناچار روایت تاریخ را ناتمام رها می کند، اما داستان تاریخ جهان پس از وقایع کتاب راه معمول خود را ادامه می دهد.