ساعت پنج برای مردن دیر است (مجموعه داستان کوتاه)
توضیحات
ساعت چهار و بیست دقیقه بود. چرا باید تا ساعت پنج صبر کند؟ این اواخر هیچ وقت نمیخواست بداند ساعت چند است؛ بداند کدام روز هفته است و حتی بداند امسال چه سالی است. اما همیشه چیزی بود که آن را به یاد او بیاورد. ممکن بود همسایه فقط یک لحظه صدای رادیویش را بلند کند و این لحظه، لحظه شروع اخبار شب باشد.
این مجموعه شامل داستانهای زیر می باش:
زنی چای درست می کند،ساعت پنج برای مردن دیر است، زنی به ماه عسل میرود،دارالشفا، یک سونای داغ- زنی جلوی ویترین مغازه هست – زنی روی چمن نشستهاست – نویسنده روی پاگرد .
داستان دارالشفا با صدای بهاءالدین مرشدی توسط صداخونه منتشر شده است:
نقد ها
سایر نقدها
10 تیر 1380نقدهای دیگری نیز بر این کتاب منتشر شده است که شرح آنها در دسترس نیست و فهرستی از آنها در زیر آمده است؛
کندن یک برگ، احمد غلامی، همشهری، ۲۱ دی ۸۱
نویسنده در پاگرد آخر، حسن محمودی، ضمیمه هفتگی همشهری، ۱۴ بهمن ۸۱