دروازه آیگلاشتاین
شهر کلن را گویا رُمی ها بنا نهادهاند و بعدها این شهر صاحب برج و بارویی شده است و دروازه هایی برای آمد و شد؛ برخی از این دروازه ها باقی ماندهاند که با توجه به گسترش شهر طبیعتا حالا در داخل آن قرار گرفتهاند، نام یکی از آنها آیگل اشتاینEigelstein است که در دل دیوارهای کناری آن راه پله ای درآوردهاند که به اتاق هایی بر بالای دروازه میرسد. داخل شدم و گشتی زدم؛ راه پله ای زیبا با حفظ استیل معماری گذشته.
موزه لودویگ، اثری از هنری مور
این موزه به هنر مدرن تعلق دارد وگردش در آن را از طبقه ای شروع کردیم که آثار پاپ آرتیست ها را به نمایش میگذاشت؛ کارهای زیادی از کلاس الدنبورگ(Claus Oldenburg) و اندی وارهول (Andy Warhol) و بعد جاسپر جانز(Jasper Johns) بخصوص با دو اثر مشهورش پرچم و دو قوطی آبجوی آمریکایی، کارهای بسیاری از رُی لیشتناشتاین (Roy Lichtenstein) که همیشه مرا به یاد کودکیام میاندازد وقتی که مجلاتی را که داستانهای سریالی مصور چاپ میکرد، ورق میزدم؛ و دست آخر تابلوهایی از ریچارد همیلتون (Richard Hamilton).
موزه لودویگ، نیکی دو سن فال: نانای سیاه
طبقه بعد با نقاشی های اکسپرسیونیست های آلمانی شروع میشد، چهره هایی نظیر ماکس پشتاین(Max Peschtein)، اشمیت رُتلُف(Schmit-Rottluff)، کیرشنر (Kirchner) و تابلوی مشهورش پنج زن در خیابان، ماکس بکمن(Max Beckman) و اتو دیکس، در حقیقت نقاشان معروف میان دو جنگ جهانی. بعد تابلوهایی از آوانگاردهای روسی، کوبیسم های براک(George Braque) فرانسوی و تا بخواهی مجسمه و تابلو از پیکاسو، تابلوهای معروفی مثل زنی با یک آرتیشو و عروس و همچنین مجسمه های آفتابه و زنی با کالسکه. و بعد نقاشی معروف فرانسیس بیکن(Francis Bacon) سر بر آورد: نسخه دوم. و به دنبال آن کارهای سوررئالیست هایی نظیر ماکس ارنست(Max Ernst).
اما سورپریز بزرگ من در این موزه تابلوی بسیار معروف سالوادور دالی (Dali) بود یعنی ایستگاه پرپینیان(The station of Perpignan) و همچنین کافه یونانی اثر رناتو گوتوزو(Renato Guttuso). واضح است که موزه عظیمی با این همه اثر هنری را در یک نوبت نمیتوان دید؛ من و گی هر دو از پا افتاده بودیم که موزه را ترک کردیم، حتی نیمی از آثار را هم ندیده بودیم.