امیرحسن چهل تن از نویسندگانی است که بین چاپ داستان هایشان وقفه های طولانی پیش آمده است. او متولد مهر ماه 1335 در تهران است. وی پس از سپری کردن دوران نوجوانی به مطالعه آثار ادبی و هنری روی آورد. او در مصاحبه ای در باب کودکیش می گوید :" مادربزرگم برخلاف سایر مادربزرگ ها برایم قصه نمی گفت بلکه این حرف ها و صحبت های روزمره او و دیگر زنان خانواده بود که ذهنیت داستان را در من به وجود آورد".

چهل تن پس از اتمام تحصیل در رشته برق و اخذ مدرک از دانشگاه علم و صنعت نخستین مجموعه داستان خود را در سال 1355 تحت نام "صیغه" به چاپ رساند. وی پس از چاپ این مجموعه داستان در سال 1357 مجموعه داستان معروفش "دخیل بر پنجره فولاد" را روانه بازار کرد. متاسفانه چهل تن در همان ابتدای کار با دو مشکل عمده مواجه شد: نخست انگ سیاسی بودن آثارش و دوم نگاهی جدید به خرافات مذهبی در جامعه کهن سال ایرانی. این دو مشکل باعث شد که آثار او در ردیف کتابهای حاشیه ای به حساب بیاید چنانکه این ذهنیت که در دوره پیش از انقلاب در مورد آثارش به وجود آمده، بود در سال های بعد از انقلاب نیز دامنگیر وی شده و باعث مشکلاتی چند برای وی گردید. در اوایل انقلاب یعنی در سال 1358 چهل تن برای ادامه تحصیلاتش به اروپا رفت و در یکی از دانشگاه های انگلیس در رشته مهندسی الکترونیک موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس شد. پس از بازگشت مجدد او در ایران جنجالی ترین رمان وی یعنی "روضه قاسم" توسط نشر نو به چاپ رسید.

رمان در 62 سال به چاپ می رسد و به علت طرح جلدش خمیر می شود. چاپ تازه رمان در همان سال انجام می شود ولی مسئول وقت شورای کتاب به این اثر اجازه پخش نمی دهد و کتاب تا به امسال در محاق فراموشی قرار می گیرد. او می گوید: "واقعا علاقه دارم انگیزه ها، علت-ها و یادداشت هایی را که روی این کتاب نوشته بودند را بدانم". وی عدم توضیح مسئولین وقت را نوعی بی حرمتی به مقام یک نویسنده می داند و می گوید: "شورای کتاب آن دوره فقط توضیحاتی کلی درباره اثر داد و دلیل محکمی برای رد کتاب ارائه نکرد! من طی این بیست سال بارها کتاب را تعقیب کردم و گاهی برخوردهایی که انجام می گرفت غیرمودبانه غیرفرهنگی و تحقیرآمیز بود و این برای من بسیار رنج آور بود". به هر حال روضه قاسم که در اوایل دهه شصت چاپ شده بود و نقطه درخشانش در آثار چهل تن به حساب می آمد توسط شورای کتاب آن دوره مورد بی مهری قرار گرفت. روضه قاسم به نوعی تجربه مهمی در زبان و روایت بود که چهل تن با استفاده از نوعی سنت اغراق و اسطوره سازی که در جامعه وجود داشت زبانی به شدت آهنگین ایجاد نمود که در این زبان شخصیت ها به طرز ملموسی واقعی به نظر می رسند. چهل تن با استفاده بسیاری از مضامین و عناصر موجود در جامعه قصه ای پارادوکس وار خلق کرد که از لحاظ فرم و محتوا کاری بسیار نو به نظر می رسید. زنان که یکی از دغدغه های مهم چهل-تن هستند در کتاب نقش های مهم محوری را بر عهده می گیرند، زنانی که حاوی نوعی فرهنگ می باشند.چهل تن اعتقاد دارد زنان به علت قدرت خیلی بالایشان و حضور بیشتر در ارگان خانواده مهمترین بنیادهای فرهنگی خانواده را ساخته اند و به علت فضاهای محدودی که در قدیم برایشان ساخته شده بود دچار نوعی مسخ شدگی بودند. به هر حال روضه قاسم داستان تقابل دو اندیشه است. اندیشه ای مدرن در مقابل اندیشه ای سنتی.

این کتاب از آثار درخشان 60 دهه به حساب می آید. روضه قاسم پس از بیست سال خاک خوردن در چاپخانه در اواخر سال گذشته به بازار آمد و به صورت نصفه و نیمه پخش شد و حال می توان نقدهایی را که باید بیست سال پیش می نوشتیم حالا بنویسیم!

بعد از سال 62 و تراژدی روضه قاسم چهل تن به مدت هفت سال سکوت کرد. به قول خودش ماجرای روضه قاسم عزم او را در نوشتن بسیار جدی تر نمود. بعد از گذشت 7 سال در سال 69 چهل تن رمان "تالار آینه" را توسط نشر نگاه چاپ کرد. رمانی که به نوعی به نقد و بررسی های زوال سنت قاجاری می پردازد. به طوری که گفته می شود چهل تن برای نوشتن این کتاب متون قجری متعددی را مطالعه کرده بود.

تالار آینه پس از 7 سال چهل تن را دوباره مطرح کرد. فلاش بک زمانی او به دوره قاجار به وی کمک کرد که کمی حساسیت های ناشی از مسائل گذشته را کمرنگ کند. تالار آینه را با شازده احتجاب مرحوم گلشیری مقایسه کرده اند و گویا در اوایل همان دهه بحث هایی در باب ارزش-های متقابل هر دو اثر در گرفته است. از سال 70 تا 77 چهل تن یک سکوت هفت ساله دیگر را از سر می گذراند و در سال 1377 دو کتاب خود را در یک برهه زمانی به چاپ می رساند. اولی مجموعه داستان "چیزی به فردا نمانده است" و دومی رمان "مهر گیاه" بود.

مجموعه داستان چیزی به فردا نمانده است اقبال می یابد و به علت تنوع زبانی و همچنین سوژه های داستانی اش مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. مهرگیاه هم یک رمان است. رمانی که باز با استفاده از یک نماد و اسطوره قدیمی داستانی خاص را ایجاد نموده است. در فضای مسموم سالهای 76 و 77 و تراژدی دردناک نویسنده کشی،چهل تن داستان هایی نوشت که با کمرنگ کردن مضامین زودگذر سیاسی دغدغه مهم او یعنی تجربه زبان را به همراه داشتند. داستان های "چیزی به فردا نمانده است"و همچنین رمان "مهر گیاه" در این دوره به وجود آمدند. دوره ای که نوعی ژورنالیسم ادبی فضای اکثر آثار داستانی را در بر گرفته بود. چهل تن به نوعی در این دو کتاب با محور قرار دادن عناصر آشنای ملت ایران، سعی در ارائه خوانشی شخصی از این شاخصه ها را دارد.

شاید مهمترین ویژگی چهل تن در همین شخصی بودن و درونی کردن تمایلات داستانی اش باشد. او به نوعی جزو نخستین نویسندگان نسل سوم است که مستقیم و مشخص به روایت و زبان روایی اهمیت داده است، در دوره ای که هنوز جو زدگی تئوری و خلط فلسفه های ترجمه-ای و ادبیات داستانی به وجود نیامده بود. او در هر یک از آثارش سعی در کشف زبان و لحنی خاص در داستان هایش می باشد.

امیرحسن چهل تن در سال 1378 به دعوت پارلمان بین المللی نویسندگان عازم ایتالیا می شود و حدود دو سال در اروپا به مطالعه و نوشتن می پردازد. او خبرهای جالبی از اروپا دارد و مهمترین آن قوت گرفتن ترجمه آثار نویسندگان ایرانی در غرب است. نویسندگان ایرانی پس از جریانات اصلاح طلبانه چند سال گذشته طی رفت و آمد به کشورهای مختلف بیشتر شناخته شده اند و این علتی برای چاپ آثار ایشان در غرب است. چهل تن پس از بازگشت از ایتالیا چند کار را آماده چاپ می کند. "تهران شهر بی آسمان" و "عشق و بانوی ناتمام" از این جمله هستند که هر دو توسط نشر نگاه منتشر شده و در نمایشگاه کتاب تهران به بازار عرضه خواهند شد. محور بحث ما نیز این دو کتاب بالاخص تهران شهر بی آسمان است.
همان طور که بحث شد امیرحسن چهل تن نویسنده ای بسیار شخصی است و در دهه 80 با شکل گیری و اپیدمی قصه مندنی پور و ابوتراب خسروی وی هنوز دارای سبک و سیاق مشخص خود در داستان است. با تمام حواشی و مشکلاتی که چهل تن با آن درگیر است وی تاکنون در هیچ نهضت و انجمن ادبی پرچم و علم رسالت و تعهد را بلند نکرده است. رمان، تهران شهر بی آسمان از دو کتاب آخر نویسنده است که نگارش آن در سال 79 در فلورانس ایتالیا به پایان رسیده است و در سال 81 سال توسط نشر نگاه چاپ شده است. تهران شهر بی آسمان، مانند اکثر کارهای چهل تن با استفاده از ارزش های قدیمی حالت های مختلف شخصیت را تجربه می-کند. داستان درباره لمپنیسم است. مردی که هم در گذشته و هم در حال با زور چاقو تمکن مالی خوبی دارد و در رمان در حال رفت و آمد بین گذشته و حال خود است. از کودتای 28 مرداد که در آن مردم را کارد زده تا عشق های مختلفی که هر یک جزئی از وجودش را می سازند. " تهران شهر بی آسمان" زبان رنگین چهل تن را در خود منعکس کرده است، زبانی که نوعی لهجه تهرانی است و بیشتر به سمت کارکرد لحن در متن پرداخته است چهل تن می گوید: "من در تهران شهر... مانند روضه قاسم خواسته ام اقتدار یک سنت را به تصویر بکشم. سنتی که مانند دغدغه های روضه قاسم رو به زوال خویش می رود. از طرفی تهران شهر بی آسمان قصه آدم-های آشناست، آدم هایی که بسیار شان را دیدیم و یا در فیلم ها از حرکتشان لذت برده ایم". روایت مانند روضه قاسم با یک تک گویی بلند ساخته شده است. این تک گویی که بسیار موفق انجام شده اگر از ضعف های ظاهری و کمی ساختاریش بگذریم کاری مهم در ادبیات داستانی ما می باشد. همان طور که گفته شد چهل تن نویسنده آدم هایی بین سنت و تجدد می باشد. او می-کوشد با استفاده از این پدیده که در جامعه هم شایع است درباره یکی از مهمترین ویژگی های انسانی یعنی هویت بحث کند. آدمهای چهل تن معمولا به دنبال هویت خود در آثارش سرگردانند. کرامت شخصیت چهل تن نیز این گونه است. او درباره این شخصیت می گوید: " آدم-هایی از قبیل کرامت اکنون هم در جامعه ما وجود دارند و دارای نقشی مهم و کلیدی در ساختار جامعه می باشند." استفاده او از لهجه تهرانی و زبان پایه در آثارش دلیل جالبی دارد که در مصاحبه با حیات نو به آن اشاره می کند: "زبان داستانهای من یک جنس و بافت ندارد، زبانی است که من خیلی با آن شاید راحت هستم. به این دلیل که من در یک خانواده تهرانی به دنیا آمده ام و از آنجا که در حال حاضر زبان تهرانی زبان مبناست من خیلی راحت این زبان را به کار می گیرم.
چهل تن تهران شهر بی آسمان را در چند لایه قرار داده است که در یک کل یعنی لمپنیسم اجتماعی دور می زنند. آدم چهل تن با خودش حرف می زند و آن قدر با خودش حرف می زند که گویا مخاطب خویش شده است او هنوز در حسرت یک ارزش رو به اضمحلال به سر می برد. رمان عشق و بانوی ناتمام داستانی زیبا دارد. داستان یک عشق که دستخوش زمان شده است. در این محور چهل تن با استفاده از چند رویکرد ویژه، رمانی خواندنی نوشته است. او باز هم به تهران می پردازد ولی جنس این تهران با تفسیر زبان و خمیره آدمهای رمان تغییر پیدا کرده است. این شهر به یک خاطره قدیمی تبدیل شده است که در عین آشنا بودن برای مخاطبانش کم کم در حال محو و فراموشی است. تهرانی که شاید نمونه شاعرانه تر آن را در آثار غزاله علیزاده و پرویز دوایی دیده باشیم این بار با کنشی جدید در رمان عشق و بانوی ناتمام شکل می گیرد.اصولا چهل تن نویسنده فضاهای شهری است و اگر به قول مندنی پور رمان را پدیده ای شهری بگیریم، چهل تن نویسنده ای از دل شهر و با دغدغه های شهری است. شهر او در تمامی آثارش دچار تغییر و کنش می شود. با هر زبان و لحنی ما تهرانی دیگر را می بینیم که متناسب با نیازهای متنی ساخته شده است. زبان رمان عشق و بانوی ناتمام نیز زبانی ساده است آدم های رمان ساده اند و با زبانی ساده روایت می کنند، عوض شدن زاویه دیدها به طور درخشان و با همان حالت من گویی و خاطره وار البته با طرحی کمرنگ تر باز هم از مشخصه های اصلی این رمان است. نکته مهمی که درباره عشق و بانوی ناتمام می توان گفت پایان نسبتا موفق رمان می باشد.

عشق و بانوی ناتمام قبل از تهران شهر بی آسمان نوشته شده است و تاریخ نگارش آن به آخرین سالهای سکوت دوباره نویسنده یعنی سال 77 بر می گردد. رمان توسط نشر نگاه و به همراه تهران شهر بی آسمان و چیزی به فردا نمانده است (تجدید چاپ) در نمایشگاه کتاب تهران در 81 سال عرضه خواهد شد.

چهل تن تمرین نوشتن را لازمترین امر برای یک نویسنده می داند و اینکه نویسنده باید به دنبال کشف و تجربه ای تازه در هر یک از آثار او باشد از مهمترین اعتقادات وی است. او یک دوره روزنامه نگاری هنری را برای نویسندگان جوان کاری مفید و مهم تلقی کرده و گذشته از تمام ها بدی و های خوبی این امر آن را تمرین مهمی برای نوشتن می داند. امیرحسن چهل تن کارهایی جدید در دست نوشتن و چاپ دارد و امیدوار است سالهای بی مهری گذشته را تمام شده بداند و بتواند بدون حاشیه به ادبیات بپردازد.

 

مهدی یزدانی خرم
روزنامه همشهری

14 اردیبهشت 1381