در اواخر قرن نهم میلادی یک جغرافیدان مسلمان در توضیح اقالیم ششگانه دنیا درباره اروپا می نویسد :در اقلیم ششم فرنگیان می زیند و دیگر مردمان .در آن بلد زنانی اند که رسم بر این است که در کوچکی پستان های ایشان ببرند و داغ کنند تا بزرگ نتواند شد.

کمی بعد جغرافیدان دیگری انگلستان را پایان ارض مسکون اعلام می کند... در این دریا در قسمت شمال دوازده جزیره وجود دارد که به جزایر بریتانیا معروفند. از این جزایر به آن طرف وارد مناطق غیر معموره می شویم که کسی از آنها اطلاعی ندارد.

یک قرن بعد جغرافیدان دیگری اسکاندیناوها را در شمار بهایم به حساب می آورد.

 هشت قرن بعد هنوز اطلاعات مسلمانان از اروپا خام و ابتدایی ست. در سال ۱۶۵۵یک دانشمند مسلمان در یکی از نخستین جزواتی که مسلمانان درباره مسیحیان می نویسند از آنها به عنوان «مردم اهل جهنم» یاد می کند. او همچنین در توضیح لزوم تالیف چنین جزوه ای تاکید می کند: تا امت اسلامی یکسره از امور آن مردم اهل جهنم بی اطلاع نباشند...بلکه از خواب غفلتی که به آن مردم ملعون اجازه داد املاکی را از دست مسلمانان بیرون بیاورند و سرزمین های اسلام را تبدیل به دارالکفر کنند، بیدار شود.

ایرانیان تا یکی دو قرن پیش اروپا را فرنگستان می خواندند .این اسم احتمالا از طریق بیزانس به مسلمانان رسیده بود که در اصل آن را برای امپراطوری شارلمانی بکار می بردند، اما بعدها برای کل قاره اروپا بکار رفت.

ناصرالدین شاه اولین شاه ایرانی ست که به اروپا سفر کرده است. او سه بار به اروپا رفت و اولین سفر او در سال ۱۸۷۳ اتفاق افتاد و هر بار سفرنامه ای نوشت. پسرش مظفرالدینشاه در سال ۱۹۰۲ برای دومین بار از اروپا دیدن کرد. تکه هایی از سفرنامه او را می خوانیم:

 

"قپانی بود که آدم را می کشید، مثل اینطور که آدم می رود روی سکو مانندی، سه تا پول سیاه می اندازد توی سوراخی آنوقت عقربکی دارد حرکت می کند و روی عددی که اوزان را نشان می دهد می ایستد و وزن آدم را معین می کند. ما خودمان را کشیدیم هشتاد و پنج کیلو بودیم، صدر اعظم صد و پانزده کیلو بود. در باغ وحش موشهایی بود بقدر آدم که به آنها کانگرو می گویند، پاهای بلند داشت، دست های کوتاه، وقتی می دویدند با پا جفت جفت می زدند و دستهاشان را در هوا نگاه داشته بودند."

 

و مشاهداتش از آکواریوم :

 

"حیوانات ته دریا بشکل گل سرخ و بوته صحرا و آدم ابدا تصور نمی کرد که اینها حیوان باشند."