1. شما بارها در مصاحبه های خود گفته اید که رمان تاریخی ننوشته اید. با این وجود کریستوف بالایی در مقاله ای که درباره رمان فارسی نوشته اند، از شما و رضا جولایی به عنوان دو رمان تاریخی نویس معاصر ایران نام برده اند. به طور کلی چه تعریفی از رمان تاریخی دارید و چرا رمان ها ی خود را زیر مجموعۀ این ژانر نمی دانید؟
به گمان من رمان تاریخی رمانی ست که حوادث تاریخی حوادث اصلی رمان باشد و اصلی ترین شخصیت های آن افراد تاریخی باشند. با این حساب می بینید که رمان های من رمان تاریخی نیستند. آیا تالار آینه رمانی ست در باره مشروطه؟ گمان نمی کنم. این رمان در باره پنج زن است که با تقدیرتاریخی خود دست و پنجه نرم می کنند؛ منتهی من آنها را در یک مقطع حساس تاریخی قرار داده ام. بقیه رمان های من نیز چنین حالتی دارند. رمان به هر جهت تاریخ شخصی آدم های معمولی ست، در عین حال هیچ رمان خوبی نمی شناسم که به تاریخ به مثابه وقایع مهم اجتماعی بی اعتنا باشد. این نکته نیز حائز اهمیت است که هیچکس جنگ و صلحِ تولستوی را یک رمان تاریخی نمی داند، این رمان داستان پنج خانواده آریستوکرات است.
1. هول تاریخ پدری؟ عنوان مصاحبه شما با مجله ی تجربه « هول تاریخ پدری» است. از چه هول و ترسی صحبت می کنید؟ تجربه ای شخصی یا جمعی؟ انگیزه های شما از پرداختن به تاریخ چیست؟ یا علاقۀ شما از کجا نشأت می گیرد؟
من از تاریخ هولناک یک سرزمین، یک ملت حرف می زنم که بی شک یک تجربه جمعی ست. در دورانی که فردیت، دموکراسی و حقوق بشر اهمیت پیدا کرده اند در مملکت ما دست کم تا آنجا که به قدرت حاکم مربوط می شود همه چیز رو به انحطاط دارد. سال هاست که دست و پا بسته بودن انسان های معمولی در برابر قدرت سلطه گر یا حتی نیروی تاریخ موضوع کارهای من است.
2. آیا اتفاق هایی خانوادگی و شخصی (حتی مربوط پیش از تولد شما) بوده که شما را به یک مقطع تاریخی حساستر کرده باشد و در انتخاب مضامین تاریخی رمان های شما دخیل بوده باشد؟ شما از انقلاب مشروطه حرف می زنید، از کودتا تا انقلاب و اشاراتی به جنگ. سوال من این است که آیا پیشتاریخ خودتان (پیش از تولد) برایتان مهم تر است یا تاریخی نزدیک تر به شما، تاریخی که بیشتر لمسش کرده اید؟
معلوم است که من از حوادث مهمی مثل انقلاب و جنگ تجربه های مستقیم دارم اما موضوع این است که من در جستجوی ریشه ها هستم، در آخرین رمانی که دو سال پیش به زبان آلمانی منتشر شد، خوشنویس اصفهان، من تا زمان صفویه به عقب رفته ام.
3. نگارش این چهار رمان به ترتیب در سال های 68 ، 79،74، 83 به پایان رسیده است. یعنی تقریبا میتوان دهۀ هفتاد شمسی را به عنوان «زمان گفته پردازی» (نگارش) رمان ها در نظر گرفت. آیا شرایط تاریخی اجتماعی ایران در این دوره بر این آثار تأثیر داشته است؟ چه حوادثی و چگونه؟
انقلاب اسلامی برای تمام کسانی که اهل اندیشه ورزی هستند شوک بزرگی بود. من خیلی زود در صدد بر آمدم تا ریشه های آن را در تاریخ دور یا نزدیک خودمان جستجو کنم. دلبستگی من به تاریخ شاید به همین دلیل است. در کتابخانه من بیش از هر کتاب دیگری می توانید کتاب هایی در باره تاریخ معاصر ایران و جهان پیدا کنید.
4. آیا شیوۀ رمان نویسی شما نزدیک یا متأثر از نویسنده ی دیگری (ایرانی یا غیر ایرانی) است؟ (به خصوص در مورد این چهار اثر)
گمان نمی کنم.
5. برای شما fiction یعنی قصه پردازی و تخیل مهم تر است یا صحت داده های تاریخی که ارائه می کنید؟ به عبارت دیگر آیا ایده ی رمان از تخیل شکل می گیرد یا واقعه یا شخصیت تاریخی دستمایه ی تخیلات بعدی می شود ؟
البته تخیل مهم ترین عنصر داستان پردازی ست. مثلا مدتها بود که من به رابطه پیچیده دختران و پدران فکر می کردم و از سوی دیگر پیرامون روزگار دده سیاه هایی که در دوران قاجار در خانواده های اشراف للگی می کردند فکر و خیال می بافتم و یا حال و روز بچه هایی که به فرزند خواندگی پذیرفته می شوند. می بینید که اینها مهم ترین مایه های داستانی تالار آینه را می سازند. یا مثلا خیلی دوست داشتم در باره یک هنرپیشه زن تئاتر در دوره فاخر تئاتر ایران در دهه بیست چیزی بنویسم، این تمایل به همراه این ایده که سیاست چطور ممکن است زندگی یک آدم معمولی را تباه کند رمان سپیده دم ایرانی را به وجود آورد
6. در تاریخ نگاری مدرن مکتبی به نام میکرو استوریا (خرد تاریخ) وجود دارد که توسط چند تاریخ نویس ایتالیایی شکل گرفت و بعد در کشورهای دیگر از جمله فرانسه نیز عمومیت یافت. این مکتب موضوعات خود را در افراد ناشناس جستجو می کند و نه در حادثه های بزرگ یا افراد معروف. شخصیت های تاریخی کمتر شناخته شده ای که در رمان های شما وجود دارند مثل عباس آقا صراف آذربایجانی یا فخرآرایی به نظر من کار شما را به این شیوه تاریخ نگاری نزدیک می کند. ولی تمام اطلاعاتی که از این شخص به دست می دهید همان است که در منابع تاریخی آمده؟
در مورد عباس آقا من فقط اسمش را از تاریخ گرفته ام و حرفه اش را. رابطه عاشقانه او با ماه رخسار ساخته ذهن من است. ماه رخسار، شاه زمان و میرزا در تالار آینه و ایرج و میهن در سپیده دم ایرانی همان آدم های ناشناسی هستند که من آنها را در برابر آدم های سرشناس قرار داده ام تا بر اهمیت شان تاکید کنم. به همین دلیل سر گذشت شان یا در حقیقت تاریخ خصوصی شان را نوشته ام و آن را در برابر روایت تاریخی از حوادث تاریخی و آدم های تاریخی قرار داده ام.
7. در مصاحبه ی مجله ی تجربه دربارۀ رمان سپیده دم ایرانی گفته اید که کتاب هایی خوانده اید و پای صحبت افرادی نشسته اید تا دربارۀ اردوگاه سیبری بدانید. شباهت های فراوانی بین خاطرات عطاءالله صفوی «در ماداگان کسی پیر نمی شود» و «خانه دایی یوسف» و سرگذشت ایرج بیرشگ وجود دارد. این کتاب ها از منابع شما بوده اند یا مستقیما با این شخص صحبت کرده اید؟
این دو کتاب از منابع من بوده اند، همینطور کتاب هایی از سولژنیتسین و دیگران. منابع موجود در باره اردوگاههای کار سیبری و گرفتار شدگان در آنها کم نیستند، فیلم هایی هم البته موجود است.
8. آیا شما فقط به مستندات کتابخانه رجوع میکنید یا منابع متنوع تر دیگری دارید؟ برای بازسازی فضای شهر چه می کنید؟
کتابها، روزنامه ها و شنیده ها و مهم تر از همه تخیل خودم. من در رمان هایم از تهران خودم حرف می زنم، تهرانی که من می شناسم و آن را در عکس ها، فیلم ها ، نوشته ها و شنیده هایم بجا می آورم. هیچ شهری بطور مطلق وجود ندارد. شهرها فقط در تصورات ما موجودند.
9. در رمان هایی که در ایران منتشر کرده اید، راوی سوم شخص در رمان های شما دید محدود دارد و زاویه دیدش از شخصیت فراتر نمی رود. راوی سوم شخص چه برتری نسبت به راوی اول شخص در کار شما دارد و در کل چرا این راوی را ترجیح می دهید؟ به نظر می آید که شما تلاش می کنید مانند یک تاریخ نویس از نوشتار سوبژکتیو بگریزید و انتخاب راوی سوم شخص نیز شاید در این راستا باشد. آیا به نظر شما چنین چیزی امکان دارد و آیا رمان نویس باید ایدئولوژی و افکار خود را پنهان کند؟
من موقع نوشتن به این مقولات فکر نمی کنم. ضمنِ تخیل در باره موضوعاتی که برای نوشتن انتخاب می کنم، نظرگاه خود را تحمیل می کند و من آن را به عنوان امری بدیهی می پذیرم. تصمیمات من تعیین کننده نیستند، در هر کار خلاقه ای باید نقش غریزه را به رسمیت شناخت. در رمان روضه قاسم و همچنین برخی فصل ها در رمان عشق و بانوی ناتمام راوی اول شخص است، همینطور در رمان خوشنویس اصفهان که هنوز به فارسی نتوانسته است منتشر شود. در ضمن رمان نویسان به عنوان خالقان رمانها صرفنظر از آنکه چه راوی یی انتخاب کنند هرگز قادر نیستند افکار خود را پنهان کنند.
10. به نظر شما با روایت اول شخص امکان روایت دقیق تاریخی در رمان وجود دارد؟
نمی دانم. در رمان روایت دقیق تاریخی وجود ندارد. روایت دقیق تاریخ لابد کار مورخین است.
11. خاطرات کرامت و ایرج یا دیگر شخصیت ها تا چه حد می تواند خاطرات امیر حسن چهلتن نیز باشد؟
خاطرات مان مشترک نیست اما باید اشتراکاتی داشته باشیم که نوشتن در باره آنها را برایم میسر می کند.
12. ماه رخسار در تالار آیینه و شمس الضحی در مهرگیاه زن هایی هستند که در چهارچوب های تعریف شده ی زمانۀ خود نمی گنجند. در مقایسه با اکثریت زن های زمان خود آنها می توانند یک «دیگری» باشند، هر چند در پایان هر دو داستان به نوعی شاهد شکست آنها هستیم. این طور است؟
اصولا دوست دارم در باره آدم هایی بنویسم که مخالف جریان آب شنا می کنند.
13. هر چهار رمان با نظمی کرونولوژیک تاریخ زن معاصر ایرانی را به نمایش می گذارند و در آن ها شخصیت های زن از جایگاه ویژه ای برخوردارند. این طور نیست؟ علاقۀ شما به پرداختن به موضوعات زنانه و مشکلات زنان در جامعۀ پدرسالار ایران از کجا نشأت می گیرد؟ اگر آیا به نظرتان زن ایرانی امروز هنوز همان فیگور شکست خورده ای است که میهن و رفعت آن را به نمایش می گذارند ؟
زنها جالب ترند، احساس می کنم آنها را بهتر می شناسم، از این گذشته زنها داستانی ترند و به تخیلات من دامنه و شتاب بیشتری می دهند. برای من پرداختن به زنان به گردن گرفتنِ یک تعهد اجتماعی نیست.
14. ترجمۀ آلمانی رمان تهران شهر بی آسمان بیش از آن که ترجمۀ نسخۀ فارسی منتشر شده در ایران باشد، متنی است که شما در ابتدا نوشته بودید چون به نظر حتی ابتدای متن در ترجمه آلمانی متفاوت با متن فارسی است. تکنیک های روایی تهران شهر بی آسمان (به هم ریختگی روایی، جلو و عقب رفتن های پی در پی، پرش ها و بی نظمی زمانی) تا چه حد مربوط به سبک و تا چه حد مربوط به حذفیات رمان و تأثیر سانسور است؟
تهران شهر بی آسمان یک ساختار موزائیکی دارد و بر اساس مجموعه ای از تداعی معانی ها شکل می گیرد و از منظر دیگر مجموع خرده روایت هایی ست که بصورت «شورت کات» این رمان را می سازد. بهم ریخگی روایی خصیصه ساختاری این رمان است و البته سانسور به آن دامن زده است. سانسور در ایران به معنای حذف تکه هایی از دل یک رمان، آن را آشفته می کند، اما این آشفتگی در این رمان یک تکنیک است، شاید برای غلبه بر این سانسور ناگزیر.
15. ممکن است در مورد عنوان رمان تالار آینه کمی توضیح بدهید؟ آیا به طور ضمنی به عنوان تابلوی کمال الملک اشاره می کنید؟
به تابلوی کمال الملک ربطی ندارد. ولی می دانید که اتاق های آینه کاری شده تصاویر را شکسته و تکه تکه شده نشان می دهد.
16. آیا برای ترجمۀ رمان ها به زبان فرانسه اقدامی انجام داده اید ؟
اقدام جدی خیر!