شما در آثارتان توجهی ویژه به عامه مردم، زنان، تاریخ و به‌ویژه جنبش مشروطه داشتید و اساساً در «تالار آینه» به نقش زنان در مشروطه پرداختید. چرا به عنوان یک رمان‌نویس به سراغ مشروطه و برخلاف روال رایج که رجال تأثیرگذار به عنوان قهرمان انتخاب می‌شوند به سراغ عامه مردم و مخصوصاً زنان رفتید؟

جنبش مشروطه سرآغاز همه جنبش‌هایی است که ما پس از آن در تاریخ مدرن ایران شاهدش بوده‌ایم، بنابراین حاوی ویژگی یگانه‌ای است. من به حضور تاریخ (و همچنین جغرافیا) در رمان اهمیت می‌دهم اما رجال تاریخی برایم اهمیت چندانی ندارند، در رمان مدرن این آدم‌های معمولی و یا به بیان امروزی این شهروندان‌اند که اهمیت پیدا می‌کنند حتی اگر زمان تاریخی حوادث به هزار سال پیش تعلق داشته باشد. نوشتن درباره زنان یک انتخاب است، من این توانایی را دارم که درباره آن‌ها بنویسم.

 

به نظر شما چرا رمان‌نویسان ایرانی و مخصوصاً رمان‌نویسان چند دهه اخیر برای یافتن سوژه به سراغ مشروطه نمی‌روند؟

به سراغ تاریخ رفتن کار ساده‌ای نیست، برای رسیدن به شناخت کافی از یک دوران باید دست به مطالعات گسترده بزنید، چه این گذشته تاریخی به سی سال پیش تعلق داشته باشد، چه به پنجاه یا صد سال پیش. برای نوشتن لابد آسان‌تر از همه این است که نویسنده به خاطرات و تجربیات بی‌خطر شخصی‌اش اکتفا کند؛ اما اینکه نوشته چه از آب در بیاید لابد چندان اهمیتی ندارد. در ضمن باید یادآوری کنم مشروطه گذشته ما نیست، اکنون ماست.

 

منظورتان جمله «مشروطه اکنون ماست» چیست؟
یعنی اینکه این مردم همچنان بر مطالبات جنبش مشروطه پافشاری می کنند.
مشروطه‌خواهان امروز چه کسانی هستند؟ آیا می‌توان تداوم روح مشروطه را در کالبد جریان یا در سبکی از ادبیات سیاسی و اجتماعی رایج دید؟

احتمالاً کسانی که به محدود کردن قدرت سیاسی از طریق پارلمان و تفکیک قوا می‌اندیشند. نیما و هدایت فرزندان مشروطه‌اند، ادبیات جدید ایران محصول نگاه تازه این دو نفر به شعر و داستان است.

چرا این دو از نظر شما فرزندان مشروطه‌اند؟ به خاطر سبک خاصشان؟ یعنی نمی‌توام مثلاً شاملو یا فروغ را به این گروه اضافه کرد؟
چون به عنوان چهره های ادبی نمایندگان دورانی هستند که جنبش مشروطه نوید دهنده آن است، یعنی به حساب آمدن مردم عادی. چون در ادبیات این دو نفر است که با نگاهی امروزی انسان از حالت پیرامونی بیرون می آید و در مرکز قرار می گیرد. ادبیات از حالت اسکولاستیک بیرون می آید و به موضوعی برای کشف تبدیل می شود، جالب اینجاست که گرایش عمده زبانی این دو جریان نیز دوری گزیدن از زبان سنگین و بی معنای به اصطلاح ادیبانه و نزدیک شدن به زبان محاوره ای مردم است. بدیهی ست راهی که این دو نفر گشودند با همه تمایلات متنوعش توسط نویسندگان غیر حکومتی متعددی ادامه پیدا کرد، از جمله شاملو و فروغ.