روزنامه سوئیسی "نویه تسورشر تسایتونگ" در مقدمهای کوتاه بر مقاله امیرحسن چهل تن نوشت: "ملاها چهل سال است قدرت را در ایران در دست دارند. آنچه به عنوان یک انقلاب موفق علیه شاه آغاز شد، به یک رژیم اسلامگرای تندرو انجامید که شهروندان را تحقیر و سرکوب میکند. ایرانیها نه تنها از مشکلات اقتصادی و فساد خسته شدهاند، بلکه تشنه آزادی نیز هستند".
پس از این مقدمه، مقاله چهل تن با این پرسشها آغاز میشود که "برای مردم ایران جبهه جنگ واقعا کجا است؟ در خلیج فارس؟ در تنگه هرمز؟ یا در خیابانهای کلانشهرهای کشور؟ دشمن در هر یک از صحنههای جنگ کیست؟ ایالات متحده آمریکا؟ اسرائیل؟ عربستان سعودی یا آن اقلیت ۱۵ درصدی که به نام اکثریت همه قدرت را قبضه کرده است؟
پس از طرح این پرسشها میخوانیم:
بر اساس تازهترین نتایج یک نظرسنجی جامعهشناختی، ۳۰ درصد ایرانیها به مهاجرت میاندیشند، آن هم پس از آن که تاکنون حدود هشت میلیون ایرانی کشور خود را ترک کردهاند. اغلب، نیروهای متخصص به امید دسترسی به امکانات و کسب درآمد بیشتر و موقعیت حقوقی بهتر در خارج، به کشور پشت میکنند، زیرا اینجا در داخل کشور هیچکس به فکر حقوق شهروندی یا حق تعیین سرنوشت مردم نیست. یک کارشناس اقتصادی از وضعیت فعلی ایران به عنوان "بحران ارگانیک"ی نام میبرد که چرخش یا دست کم نرمش آن غیر ممکن شده است.
هیچکس در ایران جنگ نمیخواهد. حتی اگر آن را "مقاومت مقدس" یا "دفاع مقدس" بنامند. در پی چهل سال تحمل بیوقفه رنج، مردم به لحاظ روانی چنان تحت فشار قرار گرفتهاند که گوییی هر شب آژیر جنگ را تحمل میکنند، هر روز ساعتها در صف تهیه کالاهای مورد نیاز خود میایستند، یا چشم دوختن به کاروانهای طولانی تابوت را بار دیگر در راه گورستان تاب میآورند. احتمالا مسئولان در این سرزمین همه اینها را به خوبی میدانند.
دولت آمریکا هم جنگ نمیخواهد. در هر حال دونالد ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود از جمله بر این نظر بود که آمریکاییها در عراق، افغانستان و جاهای دیگر وارد جنگهای بیمعنا شدهاند.
تنازع بقای روزانه
اما این دو حقیقت ما را از ترس جنگ آزاد نمیکند، زیرا وضعیت در منطقه طور دیگری به نظر میرسد. معنای اعزام نیروهای آمریکایی، هواپیماها و کشتیهای جنگی به خلیج فارس چیست؟ چرا کشتیهای نفتی توقیف میشوند؟ آیا سلسلهای از تهدیدها، توقیفها و تحریمهای بیپایان ادامه خواهند یافت؟ یا وضعیت قدم به قدم به لحظه انفجار نزدیک میشود تا تنش نظامی اجتنابناپذیر شود؟
مردم به اندازه کافی انگیزه دارند که به وضعیت موجود واکنش سیاسی نشان دهند، اما هنوز برای این که خودمان را در نقطه تحول ببینیم زود است. اگر یک جنگ در خلیج فارس یا تنگه هرمز، با همه اما و اگرها، دیر یا زود، اما احتمالا آغاز شود، مردم ترجیح میدهند که خودشان را روی آن متمرکز نکنند، بلکه بیشتر روی جنگی متمرکز شوند که در کلانشهرهای ایران مجبورند روز به روز درگیر آن باشند.
تصمیمگیرندگان ایران به مردم میگویند: "ما میخواهیم زندگی را برای شما راحتتر کنیم، اما آمریکاییها مانع ما میشوند. به خاطر آنها قیمتها افزایش یافته، تورم ایجاد شده و ما مجبور شدهایم ارزش پول ملیمان را پایین بیاوریم". مردم در مقابل میگویند: "شاید درست باشد، اما ما چطور باید مشکل تفاوت درکهایی را حل کنیم که با توجه به روش زندگی ما به وجود آمدهاند؟"
تنها نگاهی کوتاه به زندگی روزمره مردم اختلاف بزرگی را میان نحوه زندگی مردم در شهرهای بزرگ و روش معاشی که روحانیت حاکم موعظه میکند آشکار میسازد. مردم میپرسند: "اگر در کنار حجاب رعایت مقررات برقرارشده از سوی بالادستیها در شمار تعهدات مذهبی هستند، پس تکلیف برخورد با دزدی و فساد چیست؟ آیا گسترش و پشتیبانی از آنها نیز یک مسئولیت مذهبی است؟"
روزی نمیگذرد که رسانهها از چیزهایی خبر ندهند که اصولا تنها به دلیل مناسبات ویژه در سرزمین ما ارزش خبری مییابند. کسی که از نزدیکتر شاهد باشد چه اتفاقاتی به تنهایی در دو ماه گذشته تیترها را ساختهاند، تصور دقیقتری از خطوط تنشی کسب میکند که ایرانیها باید در مسیر آنها از پس زندگی روزمره خود برآیند.
هنجارشکنیهای پیاپی
در آستانه تابستان برخی روزنامهها درباره پیشامدی در یک دریاچه شمال کشور گزارش دادند. چیزی که رسانههای بنیادگرا به عنوان هنجارشکنی از آن یاد کردند، این بود که چند زن و مرد جوان با لباس شنا در دریاچه شنا کرده بودند. خبر چنین ادامه یافته بود که این گروه این بخش از سرزمین اسلامی را با آنتالیای ترکیه عوضی گرفتهاند. از مسئولان خواسته شده بود که واکنش مناسب نشان بدهند. چند روز بعد، روزنامهها درباره واقعه مشابهی در یک دریاچه دیگر باز هم در شمال کشور نوشتند. معاون استاندار اعلام کرد که تکرار این "برخورد دور از انتظار" عواقب بدی خواهد داشت.
در حالی که این وقایع در شبکههای اجتماعی موج بلندی گرفته بود، خبر دیگری توجهها را به خود جلب کرد: یک راننده تاکسی "اسنپ" وسط اتوبان از یک مسافر زن خواسته بود از خودروی او پیاده شود. ظاهرا زن جوان روسری خود را منطبق بر مقررات بر سر نکرده بود. او خبر را در توییتر گذاشت و خواستار اخراج راننده اسنپ شد. اما راننده یک روز بعد به خاطر رفتار اسلامی نمونه خود به طور رسمی مورد تقدیر قرار گرفت. روزنامهها در توضیح عمل تند راننده نوشتند که او از زن مسافر خواهش کرده بود روسری خود را جلو بکشد و او از پذیرش این خواست خودداری کرده بود. او هم از زن خواسته بود از خودرو پیاده شود.
در شبکههای اجتماعی خشم چنان اوج گرفت که برخی از کاربران خواستار تحریم اسنپ شدند. زن جوان روز بعد توییت کرد که مدیران شرکت در واقع تلفنی از او عذرخواهی کردهاند، اما اندکی بعد پوزش خود را پس گرفتهاند. در این میان، راننده در یک برنامه تلویزیون دولتی مورد تقدیر قرار گرفت، در حالی که یک روحانی حاضر در برنامه توضیح میداد که زن جوان با بیتوجهی به حجاب خود، خطر مجازات زندان را پذیرفته است. اندکی بعد گفته شد که راننده به دیدار خانواده زن جوان رفته، از آنها پوزش خواسته و یک جلد قرآن و متون اسلامی دیگری را به آنها هدیه داده است. عکسی که در اینترنت منتشر شد در کنار دو شخص دیگر، زن جوان و مادرش را نشان میداد که خشم آنها آشکار بود.
خبرها درباره مسافر متمرد و راننده تاکسی مسئولیتشناس هنوز از رونق نیافتاده بودند که یک نماینده مجلس با انتقاد خود از برنامههای شبانه بیشمار در نمایندگیهای سیاسی خارجی مستقر در تهران تیترساز شد. او در ضمن این را که در فضاهای متعلق به آنها در ماه رمضان الکل مصرف شده است خشمآفرین دانست. رئیس مجلس کمیسیون امنیت داخلی و روابط خارجی را مامور پیگیری ماجرا کرد. تقریبا همزمان رئیس پلیس تهران خبر از تعطیل ۵۶۷ رستوران لوکس در پایتخت داد و دلیل آورد که آنها سنتها و مقررات اسلامی را با اجرای موسیقی غیرمجاز نقض کردهاند.
بستنی لیسیدن برای زنان ممنوع!
ممنوعکردن زنان از لیسزدن به بستنی در ملاء عام خشم بسیار بیشتری برانگیخت. اندکی پس از اعلام این دستورالعمل، در شبکههای اجتماعی عکسهای زنانی ظاهر شد که لذت لیسزدن به بستنی را به گونهای اغراقآمیز، هوسانگیز و اروتیک نشان میدادند. توفان درهم شکننده خشم، رئیس گردان بسیج زنان طرفدار رژیم را که دستورالعمل به ابتکار او صادر شده بود، مجبور کرد آن را پس بگیرد.
چنین خبرهایی برای مدت چندان زیادی مردم را به خود مشغول نمیکنند. هر کدام به سرعت با تیترهای تازه پس رانده میشود. هفتاد زن به خاطر دوچرخهسواری در یک میدان مرکزی تهران دستگیر شدند. ۲۰ زن دیگر به این دلیل بازداشت شدند که در میهمانیهای خود منطبق بر عادات زندگی غربی به راحتی جشن گرفته و رقصیده بودند.
دولت انقلابی ۴۰ سال دوام آورده است. برای همه شهروندان زن و مرد روشن شده است که دولت به شکرانه درآمد سرشار ناشی از فروش نفت فهمیده است که قدرت را در دست خود نگه دارد، متمرکز و مستحکم کند، دهها سال فساد را در همه رشتههای سیاست و اقتصاد جا بیاندازد، همه رسانهها را تحت کنترل قرار دهد و از انتخابات آزاد تنها پوسته آن را باقی بگذارد. در سایه تهدید جنگ و زیر فشار بیکاری، افزایش شدید قیمتها، تورم چهل درصدی و شرایط فاجعهبار اقتصادی که در آن رسانهها هر زور بر خبرهای بدی از فساد در سطوح بالا پرتو میافکنند، مردم به اندازه کافی انگیزه برای نشاندادن واکنش سیاسی به این وضعیت دارند. اما هنوز برای این که خودمان را در حال تحول ببینیم زود است.
امیرحسن چهلتن - روزنامه "نویه تسورشر تسایتونگ"
برگردان: جواد طالعی