مهمترین وظیفه اداره کتاب ارشاد اسلامی بررسی و سانسور کتاب و صدور مجوز چاپ و نشر کتاب است. با اینحال هنوز کشاکشها بر سر تعیین رییس اداره کتاب ادامه دارد. خبرگزاری مهر روز گذشته گزارش داده بود که علی جنتی، وزیر ارشاد اسلامی هنوز موفق نشده بین سه الی چهار مدیر فرهنگی کشور، کسی را برای این مقام انتخاب کند.
پیش از این علی شجاعی صائین، یک پاسدار بازنشسته که در دولت محمود احمدینژاد مسئولیتهای مهم فرهنگی داشت، رئیس اداره کتاب بود. او با عباس صالحی، معاون فرهنگی ارشاد اسلامی اختلاف پیدا کرد و با پافشاری صالحی و به حکم علی جنتی ۱۱ بهمن ۹۳ از سمت خود برکنار شد. محمد سلگی، از مدیران فرهنگی مورد وثوق اصولگرایان یکی از نامزدهای قابل تأمل این پست مهم فرهنگیست. اما ظاهراً عباس صالحی با انتصاب او به ریاست اداره کتاب چندان موافق نیست.
از سوی دیگر در میان این بلاتکلیفیها نمایشگاه کتاب تهران هم ۱۶ اردیبهشت ماه آغاز به کار میکند. این پرسش پیش میآید که پس از تفاهمنامه لوزان، دولت روحانی سانسور کتاب را بر محور چه سیاستی ادامه میدهد؟ ادبیات معاصر ایران پس از ۱۰ سال فروبستگی فرهنگی، اعمال سانسور و کتابسازی و تورمزایی فرهنگی و رانتخواری ادبی در چه حال و هواییست؟
نویسندگی در ایران کار خطرناکیست
امیر حسن چهلتن، یکی از نویسندگان معاصر ایرانی در گزارشی که پس از مذاکرات لوزان در روزنامه آلمانیزبان فرانکفورتر آلگماینه منتشر شده، وضع کلی ادبیات معاصر ایران را بسیار نومیدکننده ارزیابی کرده است.
او ابتدا به بازداشت و اعدام سعید سلطانپور در سال ۱۳۶۰ و ماجرای اتوبوس ارمنستان در سال ۱۳۷۵ و همچنین قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده در آذر ۱۳۷۷ اشاره میکند و میگوید: «نویسندگی در ایران کار خطرناکیست.»
چهلتن میگوید نویسندگان ایرانی در شرایط کنونی به خودتخریبی و مواد مخدر روی میآورند یا اینکه تبعید را به ماندن در ایران ترجیح میدهند. آنها که میمانند، به گفته چهلتن چارهای جز تن دادن به سانسور ندارند.
او سپس به تأثیر سانسور در شکلبخشیدن به محتوای ادبیات داستانی میپردازد و ادعای مهمی را مطرح میکند.
چهلتن: «سانسور [ذهن] رماننویسان ایرانی را چنان پرورش داده که [داستانهایشان] را فقط در فضاهای بسته آپارتمانی روایت میکنند. در این آپارتمان هیچکس پای پنجره نمیرود که به خیابان نگاهی بیندازد. مثل این است که نه خیابانی وجود دارد و نه شهری و سر و صدایی و نه حتی همسایهای.»
چهلتن میگوید: «هدف این است که داستان و رمان [فارسی] به آشپزخانه و اتاق نشیمن محدود بماند. در “ادبیات آپارتمانی” به مستراح و حمام و اتاق خواب نیازی نیست و [نویسنده اجازه ندارد] در داستانش آز آنچه که در این بخشهای آپارتمان اتفاق میافتد روایتی به دست دهد.»
چهلتن سپس میگوید: «زندگی ایرانیان در رمان ایرانی یک دروغ بزرگ است و واقعیتها را تحریف میکند.»
ادبیات بازاری و تهی از حافظه تاریخی
از میان سه رمانی که امیر حسن چهلتن درباره تهران نوشته است، تنها «تهران، شهر بیآسمان» در ایران منتشر شده. دو رمان دیگر : «اخلاق مردم خیابان انقلاب» و «آمریکاییکشی در تهران» به زبان آلمانی در آلمان انتشار یافت.
فرید فروهر در مقالهای که پیش از این در رادیو زمانه منتشر شده است درباره «ادبیات آپارتمانی» مینویسد: «خواستی همگانی وجود دارد تا ادبیات فارسی را به سوی نوعی بازارینویسی و عوامانگی بکشاند تا همزمان هم ادبیات را از وجه رهاییبخشاش، از سیاستاش تهی کند و هم رونقی جعلی و میانتهی برای آن تدارک ببیند؛ رونقی که فقط در بازار ارزشمند تلقی میشود و هیچ سنخیتی با ذات ادبیات ندارد.»
امیر حسن چهلتن هم میپرسد: «چگونه میتوان از زندگی شخصی و روابط شخصی سخن گفت، بدون آنکه از رابطه انسانها با خشونت دولتی حرفی در میان آورد؟ و اصلاً چگونه میتوان در داستاننویسی بر تاریخ چشم پوشید و تاریخ مگر جز آن چیزی است که برای دیگری اتفاق افتاده؟»
«من منچستر یونایتد را دوست دارم» (دومین رمان مهدی یزدانیخرم) در دوران معاصر در خیابان انقلاب آغاز میشود و به سالهای اشغال ایران در جنگ جهانی دوم راه میبرد و طرحی از خشونت سیاسی در طول تاریخ ایران به دست میدهد. «نگران نباش» نوشته مهسا محبعلی یکسر در تهران زلزلهزده اتفاق میافتد. بسیاری از رمانهای حسین سناپور از جمله تازهترین اثر او «دود» نیز در تهران و در فضاهای بیرون از خانه اتفاق میافتد.
ادبیاتِ سانحه دیده و فلج شده
چهلتن به رانتخواری ادبی و به رویکردهای سلبی مانند حذف برخی کتابهای منتشر شده از جمله آثار خود او از کتابخانه ملی اشاره میکند. او میگوید: «سانسور ادبیات ایران را مانند تصادف سهمگینی فلج کرده است.»
امیر حسن چهلتن میگوید دستگاه سانسور در ایران حتی کلمه «سانسور» را هم سانسور کرده و به جای آن «ممیزی» را نشانده است.
حسن روحانی در وعدههای انتخاباتیاش به سانسور کتاب هم اشاره کرد. او ۱۹ بهمن سال گذشته گفته بود: «نمیگویم ممیزی باشد یا نباشد. چیز دیگری میگویم. میگویم ۱۰۰ اصل نمیشود برای ممیزی ایجاد کرد.»
رییس جمهور ایران سه اصل را برای سانسور پیشنهاد داده است: به خطر انداختن امنیت ملی، صدمه زدن بر ارکان خانواده و توهین به مقدسات.
غلامعلی حداد عادل در واکنش به این سخنان گفته بود سانسور در همه جای دنیا هست. ایران هم استثناء نیست.
کشاکشها بر سر مدیریت اداره کتاب در این کارزار اتفاق افتاده است: خواست نویسندگانی مانند امیر حسن چهلتن. خواست رئیس جمهوری اسلامی و سختگیریهای مخالفان او و منافع رانتخواران از سانسور کتاب.